بسمه تعالی
شهید محمود برجعلی زاده در چهارم فروردین سال ۱۳۳۹ در خانواده ای مذهبی در شهر مقدس قم به دنیا آمد. پس از گذراندن دوره ابتدائی وارد حوزه علمیه می شود و به یادگیری علوم دینی می پردازد. بعد از چهار سال تحصیل در مدرسه علمیه، آنجا را رها کرده و به به کار مشغول می شود. کار در کارخانه، فعالیت در یک شرکت ساختمانی و نقاشی ساختمان از جمله مشاغلی بود که محمود آنها را تجربه کرد.
علاقه وافر او به ورزش سبب شد تا به فعالیتهای ورزشی بپردازد. ابتدا به رشته ژیمناستیک پرداخت، سپس به رشته جودو و بعد از آن به رشته کاراته روی آورد و آن را به صورت حرفه ای ادامه داد.
با شکل گیری تظاهرات و اعتراضات علیه رژیم شاهنشاهی، محمود نیز همراه چند تن از دوستانش به مبارزه علیه این رژیم می پردازد و چند بار هم تا مرز شهادت پیش می رود ولی جان سالم به در می برد. یکبار نیز در حین پخش اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) در تهران دستگیر می شود و پس از ۴۸ ساعت گذراندن در بازداشتگاه، آزاد می شود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی محمود به عضویت کمیته استقبال از امام خمینی(ره) در آمد.
در مهرمام سال ۱۳۵۸ برای یاری مردم مسلمان افغانستان که تحت هجوم شوروی جنایتکار قرار گرفته بودند، با کمک حزب حرکت اسلامی افغانستان و با همراهی چندتن از دوستانش به این کشور عزیمت می کند و علیه ارتش ظالم شوروی به مبارزه مشغول می شوند.
در اسفند سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسدارن در می آید و برای نبرد با ضد انقلاب عازم کردستان می شود تا به همراه دیگر همرزمانش آن منطقه را از لوس وجود مزدوران خارجی پاک کند.
در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۹ موفق به ازدواج و تشکیل خانواده می شود.
او پس از گذراندن دوره ای تکاوری به منجیل به عنوان یکی از محافظان امام انتخاب می شود و مدتی را در جماران مشغول به خدمت می شود. پس از بازگشت به قم به عنوان یکی از محافظان آیت الله مشکینی امام جمعه قم انتخاب می شود و مسئول حفاظت از جان ایشان را برعهده می گیرد.
در سال ۱۳۶۰ با اصرار به مسئولین خواهان حضور در جبهه جنوب می شود و مسئولین علی رغم میل باطنیشان که خواهان حضور فیزیکی محمود در قم بودند با رفتن او به جبهه موافقت می کنند.
سرانجام محمود موفق به حضور در جبهه جنوب می شود و در عملیات فتح المبین حضور می یابد. در جریان عملیات محمود به شدت مجروح می شود و به عقب جبهه منتقل می شود ولی بر اثر شدت جراحات در تاریخ دوم فروردین سال ۱۳۶۱ به درجه شهادت نائل می گردد.
خاطره ای از محسن بیطرفان از قهرمانان و اساتید کاراته استان قم:
در مسابقات کمربند نارنجی و سبز در قم اول شد و پس از مدتی موفق به گرفتن کمربند قهوه ای شد. وقتی مسابقات قهرمانی کشور شروع شد او قصد رفتن به افغانستان را کرد. گفتم: تو باید بمانی. ولی در جوابم گفت: نه برادر جان. من ورزش کردم و نیرو و توان یافتم برای چنین روزهایی که اسلام در خطر است نه برای شرکت در مسابقات. [۱]
قسمتی از وصیت نامه شهید محمود برجعلی زاده:
به فرموده امام از نظر مادی به فقرا بنگرید و از نظر معنوی
به اولیاءالله. سعی کنید به فقرا کمک کنید.برادر و خواهرهایم را قرآن تعلیم دهید و
آنها را به جریانات روز واقف گردانید. به جای اینکه ناراحت شوید خوشحال شوید زیرا
افتخار از این بزرگتر نیست… تا زنده هستید از خدمت کردن به اسلام سستی نکنید.
[۱] – برگرفته از کتاب سرافرازان فتح و فجر
روحاني شهيد: محمود برجعلي زاده فرزند:محمد تقی
استان: قم شهرستان: قم
تولد: ۴/۱/۱۳۳۹-قم شهادت: ۲/۱/۱۳۶۱- شوش
در تورّق صفحات تقويم تاريخ، عصر روز پنجشنبه، چهارم فروردين ماه ۱۳۳۹ كودكي متولد شد كه نامش را «محمود» نهادند.
محمود وارد دوران ابتدايي مي گردد و اواخر همان دوران بود كه به علت علاقه شديدش به تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه مي شود.
ايشان قريب به چهار سال به تحصيل علوم ديني ميپردازد. يك ماه قبل از پيروزي انقلاب در اوايل دي ماه سال ۵۷، وي در كميته استقبال از امام مشغول فعاليت شد و پس از پيروزي انقلاب و تشكيل كميته انقلاب اسلامي همچنان به فعاليتهاي انقلابي خود ادامه داد و در مبارزه با قاچاق اسلحه و مواد مخدر و دستگيري افراد فاسد تلاش زيادي كرد. در اواخر مهرماه ۵۸، همراه با چند تن از برادران از طرف حزب حركت اسلامي افغانستان عازم آنجا ميشود تا مرهمي بر زخمهاي آنها باشد.
پس از تسخير لانه جاسوسي و تحركات شيطاني در مرزهاي كشور، در اسفند ماه ۵۸ با پيوستن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي قم، جهاد في سبيل الله را به طور رسمي و منسجم شروع مينمايد. در فروردين ۵۹، ضد انقلابها درمناطق مختلف كردستان بخصوص در شهر سنندج مستقر شده و سنگر بندي كردهاند.
محمود در اين هنگام به سنندج اعزام ميشود و جان بركف در كنار ديگر برادران سپاهي و برادران كُرد مسلمان در پاكسازي و دفع اشرار همت ميگمارد و به ياري خداوند قسمت مهمي از خاك عزيز كردستان از جمله سنندج و مريوان و آباديهاي اطراف، از لوث وجود جنايتكاران پاك ميشود. در اواخر شهريور ۵۹ که صدام خائن، تجاوز به خاک ميهن اسلامي را آغاز نمود، محمود ابتدا با گروه بهداري به خرمشهر و ديگر شهرهاي جنوب اعزام گرديد. در بازگشت به قم بلافاصله به جبهه فارسيان اهواز اعزام شد و در قسمت توپخانه به نبرد با کفار بعثي برخاست.
او پس از مدتي به علت کارايي و قدرت بدني و نظامي علاوه بر فرماندهي توپ ۱۰۵، در عمليات چريکي و شکار تانکهاي دشمن و پاکسازي ميادين مين شرکت مينمايد.
محمود در سال ۵۹ تصميم به ازدواج ميگيرد و در ساعت ۹ شب ۲۲ بهمن که فريادهاي تکبير امت شهيدپرور ايران به مناسبت سالگرد پيروزي انقلاب از پشت بام خانهها به آسمان بلند بود، خطبه عقد جاري ميشود و محمود در حالي که لباس فرم سپاه را به تن داشت، سند ازدواج را امضاء مينمايد. او در آن شب گفت: اين فرم، هم لباس دامادي و هم کفن من خواهد بود.
ايشان طي مدتي که در قم و تهران مشغول انجام وظيفه بود، در پي فرصتي بود که بتواند مجدداً به جبهه اعزام شود و چون در اين روزها سخن از يک حمله گسترده و سراسري ميرفت، آرزو داشت که در اين يورش بزرگ شرکت نمايد؛ بنابراين تصميم گرفت قبل از فرا رسيدن نوروز سال ۶۱ خود را به جبهههاي نبرد برساند تا شايد به قول خودش يا شهادت نصيبش شود يا موفق به زيارت کربلا گردد.
عصر روز اول فروردين ماه ۱۳۶۱ فرمان حرکت به سوي دشمن و محلهاي درگيري صادر ميشود و در آن عمليات ترکش به محمود اصابت ميکند و حدود ساعت ۳۰/۱۰روز دوشنبه، دوم فروردين ماه ۶۱، ايشان پس از استقامت بسيار در حالي که خون زيادي از بدنش رفته بود، به درجه رفيع شهادت نايل ميگردد. بدن اين شهيد عزيز به قم منتقل و در روز هشتم فروردين مصادف با شب وفات حضرت فاطمه زهرا -سلاماللهعليها- در گلزار شهدا به خاک سپرده ميشود.
«روحش شاد و راهش پررهرو باد»
شهرستان قم
شهید محمود برجعلی زاده صبوری
زندگینامه
روحاني شهيد: محمود برجعلي زاده استان: قم شهرستان: قم تولد: ۴/۱/۱۳۳۹-قم شهادت: ۲/۱/۱۳۶۱- شوش در تورّق صفحات تقويم تاريخ، عصر روز پنجشنبه، چهارم فروردين ماه ۱۳۳۹ كودكي متولد شد كه نامش را «محمود» نهادند. محمود وارد دوران ابتدايي مي گردد و اواخر همان دوران بود كه به علت علاقه شديدش به تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه مي شود. ايشان قريب به چهار سال به تحصيل علوم ديني ميپردازد. يك ماه قبل از پيروزي انقلاب در اوايل دي ماه سال ۵۷، وي در كميته استقبال از امام مشغول فعاليت شد و پس از پيروزي انقلاب و تشكيل كميته انقلاب اسلامي همچنان به فعاليتهاي انقلابي خود ادامه داد و در مبارزه با قاچاق اسلحه و مواد مخدر و دستگيري افراد فاسد تلاش زيادي كرد. در اواخر مهرماه ۵۸، همراه با چند تن از برادران از طرف حزب حركت اسلامي افغانستان عازم آنجا ميشود تا مرهمي بر زخمهاي آنها باشد. پس از تسخير لانه جاسوسي و تحركات شيطاني در مرزهاي كشور، در اسفند ماه ۵۸ با پيوستن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي قم، جهاد في سبيل الله را به طور رسمي و منسجم شروع مينمايد. در فروردين ۵۹، ضد انقلابها درمناطق مختلف كردستان بخصوص در شهر سنندج مستقر شده و سنگر بندي كردهاند. محمود در اين هنگام به سنندج اعزام ميشود و جان بركف در كنار ديگر برادران سپاهي و برادران كُرد مسلمان در پاكسازي و دفع اشرار همت ميگمارد و به ياري خداوند قسمت مهمي از خاك عزيز كردستان از جمله سنندج و مريوان و آباديهاي اطراف، از لوث وجود جنايتكاران پاك ميشود. در اواخر شهريور ۵۹ که صدام خائن، تجاوز به خاک ميهن اسلامي را آغاز نمود، محمود ابتدا با گروه بهداري به خرمشهر و ديگر شهرهاي جنوب اعزام گرديد. در بازگشت به قم بلافاصله به جبهه فارسيان اهواز اعزام شد و در قسمت توپخانه به نبرد با کفار بعثي برخاست. او پس از مدتي به علت کارايي و قدرت بدني و نظامي علاوه بر فرماندهي توپ ۱۰۵، در عمليات چريکي و شکار تانکهاي دشمن و پاکسازي ميادين مين شرکت مينمايد. محمود در سال ۵۹ تصميم به ازدواج ميگيرد و در ساعت ۹ شب ۲۲ بهمن که فريادهاي تکبير امت شهيدپرور ايران به مناسبت سالگرد پيروزي انقلاب از پشت بام خانهها به آسمان بلند بود، خطبه عقد جاري ميشود و محمود در حالي که لباس فرم سپاه را به تن داشت، سند ازدواج را امضاء مينمايد. او در آن شب گفت: اين فرم، هم لباس دامادي و هم کفن من خواهد بود. ايشان طي مدتي که در قم و تهران مشغول انجام وظيفه بود، در پي فرصتي بود که بتواند مجدداً به جبهه اعزام شود و چون در اين روزها سخن از يک حمله گسترده و سراسري ميرفت، آرزو داشت که در اين يورش بزرگ شرکت نمايد؛ بنابراين تصميم گرفت قبل از فرا رسيدن نوروز سال ۶۱ خود را به جبهههاي نبرد برساند تا شايد به قول خودش يا شهادت نصيبش شود يا موفق به زيارت کربلا گردد. عصر روز اول فروردين ماه ۱۳۶۱ فرمان حرکت به سوي دشمن و محلهاي درگيري صادر ميشود و در آن عمليات ترکش به محمود اصابت ميکند و حدود ساعت ۳۰/۱۰روز دوشنبه، دوم فروردين ماه ۶۱، ايشان پس از استقامت بسيار در حالي که خون زيادي از بدنش رفته بود، به درجه رفيع شهادت نايل ميگردد. بدن اين شهيد عزيز به قم منتقل و در روز هشتم فروردين مصادف با شب وفات حضرت فاطمه زهرا -سلاماللهعليها- در گلزار شهدا به خاک سپرده ميشود. «روحش شاد و راهش پررهرو باد