بسمه تعالی
شهید حسن ابوالقاسمی نجف آبادی
فرزند: محمد باقر
متولد:۱۷/۰۵/۱۳۴۵
شهادت:
آدرس مزار: گلزار علی ابن جعفر ع قطعه۹ ردیف۱ شماره قبر۳۲۵

حسن ابوالقاسمی
بسم الله الرحمن الرحیم
پدر و مادر عزیزم سلام علیکم:
عزیزان من، ما در زمانی زندگی می کنیم که اسلام عزیز مورد هجوم ابر قدرتها قرار گرفته، تا آن نور درخشانش را خاموش یا لااقل از نور افشانی آن جلوگیری کنند این موتور تقویت کننده منبع نور احتیاج به سوخت دارد که سوخت آن از ماست پس خوشحال باشید که کسی را پرورش داده اید که شاید خونش بتواند قطره ای از سوخت آن موتور را تامین کند و پیش خدای خود سرافراز و سربلند هستید و به جای گریه دعا به امام عزیزمان و گریه بر مظلومیت سالار شهیدان حسین بن علی بکنید.
خواهر و برادر عزیزم همچنان در خط اسلام و قرآن باشید که خوشبختی و سعادت آخرت همه شما در آن است و غیر از تباهی و نابودی است.
امت حزب الله: هوشیار باشید همانطور که امام عزیزمان فرموده اند خطر برای اسلام بیشتر از داخل است تا خارج مواظب باشید که این خطرات را چه داخلی و چه خارجی حفظ کنید .عزیزان امام بزرگوار را تنها نگذارید و همواره مطبیع فرمان او باشید که علی و حسین مان و نایب بر حق امام زمان(عج) است بدانید که اگر قدر این نهضت خدای را ندانید خداوند هرگز ما را نمی بخشد. و همچنان در صحنه هستید و به خدا ایمان دارید و وحدت کلمه شعار شما است خطر شما را تهدید نمی کند. به امید پیروزی و برقراری پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله در سراسر جهان به رهبری امام خمینی.
دعا به جان امام را فراموش نکنید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
حسن ابوالقاسمی
۱۴/۱۲/۶۲

بسم رب الشهدا
گذری کوتاه به زندگی برادر شهید حسن ابوالقاسمی
شهید عزی در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۴۵ در خانواده ای متدین و روحانی در نجف آباد اصفهان این شهر شهیدان دیده به جهان گشود. پس از مدتی به قم آمده و دوران تحصیل خود را به ترتیب در مدارسفجر، علامه طباطبایی و امام صادق (ع) طی نمود. شهید ابوالقاسمی در کنار تحصیل به فعالیتهای اسلامی چه در مکان مدرسه (انجمن های اسلامی ) و چه در محل سکونت انجام وظیفه می نمود و در عمر کوتاه خود را وقف اسلام و انقلاب اسلامی نمود و از هیچ امری کوتاهی نمی ورزید، با این حال وی عاشق جبهه بود و علاقه زیادی برای رفتن به جبهه از خود نشان میداد. برای اولین بار در سال ۱۳۶۰ در شیراز آموزش امدادگری را فراگرفته و از نجف آباد عازم جبهه جنگ گردید. و بعد از مدتی مراجعه نمود و تا هنگام شهادت چندین بار به جبهه های جنگ رفت و آخرین بار در تاریخ ۲۷/۱۱/۶۴ به منطقه والفجر ۸ (فاو) اعزام و پس از چندین روز با قلبی مملو از عشق به معبود سبکبالانه در تاریخ ۱۰/۱۲/۶۴ با بدنی خونین به لقاءالله پیوست.
یادش گرامی، راهش پر رهرو باد

بسم الله الرحمن الرحیم
پروردگارا، برای چندمین بار وصیت نامه ام را می نویسم و باز عوض می کنم در حدود پنج سال است از جنگ تحمیلی ایران و عراق می گذرد و در این مدت طولانی که در دو جبهه هم در سنگر مدرسه و هم در سنگر جبهه جنگ مقابل دشمن، و شهید نشدم، بهترین دوستان و بهترین رفقای همسنگر و هم کلاسی هایم و هم محله ام به شهادت رسیدند و ما از غافله عقب مانده ایم در من شکی نیست که تا به حال لیاقت شهادت را نداشتم چون انسان شهید می شود به خاطر خدا، و مورد قبولش نه اینکه به خاطر اموال مورد قبول مردم.
به نام خدا
به نام کسی که همه چیزم از اوست، زندگی و زنده ماندن و ستارگان آسمان و زمین و تمام موجودات از آن اوست. خدایا زبانم را در راستگوئی مثل زبان ابوذر و اسلحه ام را تیزتر و کوبنده تر مثل شمشیر مالک اشتر بر قلب صدام و ابرجنایتکاران و دشمن اسلام و استقامتم را در مقابل دشمن، مانند میثم تمار قرار ده.
خدایا وظیفه هر فرد مسلمان است که در مقابل تجاوزات بیگانه که به کشور و دین ما کرده است دفاع کنند و ما به امام خمینی، آن هدایت کننده تمام مسلمین، لبیک گفته و به مقابله با دشمن برخواستیم و امیدواریم که با اخلاص نیکو این سفر را ادامه دهیم و به پیروزی برسیم و دفاع کنیم از آرمان اسلام و آزاد کنیم آن کربلای حسینی و به اهتزاز درآوریم پرچم توحید، بر مناره های حرم مطهر اباعبدالله الحسین(ع).
خدایا، پاسدار قرآنیم چون فرمانده همان روح الله است و پاسدار قرآنیم چون سربازی از دریای خروشان جنداللهیم و پاسدار قرآنیم چون ملتمان ملت اسلامی و الهی است.
ای پدر و مادر مهربانم اگر که من شهید شدم شما هیچگونه نگرانی نداشته باشید و آن مقدار پولی که دارم برایم یکسال نماز قضا بدهید و دعا کنید که خدا این قربانی را از شما بپذیرد . و شما ای خواهران و برادران، مانند زینب (س) و علی(ع) رفتار کنید و اگر شما خدای نکرده از من بدی و ناراحتی دیده اید به بزرگواری خودتان مرا ببخشید. من دیگر عرضی ندارم.
“والسلام علیکم و رحمه اله و برکاته”
حسن ابوالقاسمی

خصوصیات اخلاقی شهید
وقتی به جبهه می رفت بسیار خوشحالبود و دم آخر قریب به اتفاق به دیدن خویشان و اقوام می رفت و با آنها خداحافظی می نمود.
وقتی که جنازه شهید را آوردند در جیب او فقط یک قرآن خونین – جانماز و مهر- یک آیه الکرسی که با خط خود نوشته بود.
از خصوصیات اخلاقی شوخ طبع و پرکار و بی ریا بود. اکثر کارهای منزل به دوش او بود و بیشتر اوقات بیکاری خود را در منزل به گوش دادن نوارهای مذهبی می گذراند . نسبت به بچه ها مهربان بود.