نام شهید: محمد علی
نام خانوادگی: دوستگان
نام پدر:محمد تقی
تاریخ تولد:۲۰/۰۷/۱۳۴۴
تاریخ شهادت: ۱۰/۰۴/۱۳۶۵
وصیتنامه شهید:
يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى
اى نفس قدسى مطمئن و دل آرام بياد خدا امروز بحضور پرودگارت باز آى كه تو خشنود بنعمتهاى ابدى و او راضى از توست باز آى و درصف بندگان خالص من درآى و در بهشت من داخل شو.
(انا لله و انا اليه راجعون)
همه از او هستيم و بسوى او باز مىگرديم.
هر چه فكر كردم كه بايد انسان وصيتنامه بنويسد اما چطورى مىتوان وصيتنامه نوشت؟ در حالى كه خود در طول زندگيم عمل به آن نكردم اما طبق وظيفه كه به گردن انسان است و به قول رسول اكرم كه بايد هر شب مىخوابى وصيتنامهات در زير سرت باشد چند كلمهاى مىنويسم.
با سلام بر ولى عصر (عج) و نايب برحقش امام امت بتشكن زمان و با درود بر شهيدان پرافتخارمان آن شهيدانى كه با پرهاى آغشته به خون اين زمين سخت را زينت دادند .
و با درود بر سلحشوران ايران زمين رزمندگان پرتوان قرآن به نام الله كه همه چيز و همه كس مطلق از اوست و بستگى به او دارد و به ياد الله كه با ياد او تمام دلها آرام مىگيرد و بخاطر الله كه همه چيز انسان بايد براى او باشد .
هر چه فكر كردم كه آيا مىتوان از حكومت الله گريخت فكرم بجايى نرسيد و بقول قرآن مجيد كه مىفرمايد : ((له ملك السموات و الارض))
تمام آسمانها و زمين متعلق به اوست پس چطور انسان مىخواهد از دست او بگريزد در حالى كه تمام هستى مال اوست و آيا مىتوان از مرگ گريخت باز هم فكرم به جايى نرسيد بخاطر اينكه آقا اميرالمؤمنين (ع) در دعاى كميل مىفرمايد .
ولا يمكن الفرار من حكومتك از مرگ نمىتوان فرار كرد و مرگ مانند درياى است كه تمام انسانها را در كام خود مىبلعد آنهايى از اين دريا مىتوان نجات يابند كه كشتيشان توكل بر خدا و بادبانش عقل باشد پس خوشابحال آن كسانى كه بخاطر خدا و در راه الله بميرند.
مثل شهيد مثل همان كسى است كه تا آخرين قطره خون خود و براى معشوقش و براى مولايش مىدهد آرى شهدا مىسوزند و محفل بشريت را روشن مىكنند.
اينجانب محمدعلى دوستگان فرزند محمدتقى دوستگان تاريخ تولد ۱۳۴۴ شماره شناسنامه ۸۰۶٫
اى امام عزيز: اول اينكه سلام گرم مرا از سرزمينهاى گرم خوزستان بپذير و بايد بگويم اين شما بودى كه مرا بدين راه هدايت فرمودى و جامعه ما را از خواب گران بيدار ساختى و من ماندهانم كه با چه زبانى و به چه شكلى از شما تشكر كنم بخاطرا ينكه اين زبان قاصر از اينكه از شما تشكر كند.
بايد بگويم شما بودى كه توى دهان اين ابرجنايتكاران زدى نگذاشتى آنها چرخ اين انقلاب را از حركت باز دارند و بايد بگويم همان طورى كه شما به صداى هل من ناصر ينصرنى حسين لبيك گفتى من هم با صداى بلند و با مشتى گره كرده فرياد بر خواهم آورد و به صداى هل من ناصر ينصرنى حسين لبيك مىگويم.
به شما ملت و عزيزان بايد عرضى كنم كه ترا بخدا دنبالهرو اين امام و ياران و جامعه مدرسين باشيد كه هر چه ما داريم از اينها است و اگر خدا ناكرده شيطان شما را گول بزند و گوش به حرفهاى امام نداديد و عمل به حرفهاى امام نكرده و بدانيد كه شما در زيان هستيد و به سعادت نخواهيد رسيد.
و اى دوستان و آشنايان بدانيد كه خودم اين راه را با آگاهى كامل انتخاب نمودهام و بايد بگويم كه اگر بعضىها فكر كنند كه مىتوانند جلوى اين انقلاب را بگيرند كور خواندهاند.
خدايا ترا به پهلوى شكسته زهرا قسم مىدهم كه هر چه زودتر اين حلقه و اين رزمندگان را به حرم آقا اباعبدالله برسان انشاءالله.
پدرم درود خدا بر تو باد كه با امضاء نمودن رضايتنامه براى من در حقيقت شهادتنامه مرا امضاء نمودى اى پدر عزيزم و گراميم مىدانم يك عمرى براى من زحمت كشيدى و مرا بزرگ كردى و باز هم مىدانم كه من نتوانستم جبران زحمات شما را كه برايم كشيديد بكنم ولى از شما تقاضا دارم كه اگر اين حقير لياقت شهيد شدن را داشتم و شهيد شدم شما بىتابى نكنيد و اگر هم خواستيد گريه كنيد براى امام حسين گريه كنيد .
و اما پدرم و برادرم و خواهرم و همسرم جزع و فزع نكنيد و صبر را پيشه خود قرار دهيد كه خدا صابران را دوست مىدارد و از شما برادرانم و خواهرانم مىخواهم كه دعا كنيد هم براى رهبر هم براى رزمندگان پدرم اگر چه فرزند خوبى نبودم درطول زندگى ، تو را به خدا مرا ببخش و همچنين برادرم و خواهرم و همسرم به بزرگوارى خودتان در طول زندگى شماها را خيلى آزار دادم ولى شما را به خدا مرا ببخشيد و دعايم كنيد كه خداوند كارهايم را قبول نمايد .
و همانطور كه پدرم خود مىدانى من يك دستگاه موتور دارم آن را بفروشيد قرض من را ادا كنيد به كسى بدهكارى ندارم ولى به برادرم و خواهرم و همسرم كه بدهكارى دارم بپردازيد .
اللهم ارزقنى توفيق الشهادة فى سبيلك