بسمه تعالی
شهید جعفر اویسی
فرزند: ابراهیم
متولد: ۱۷/۰۷/۱۳۴۱
تحصیلات:
شغل:
شهادت: ۱۳۶۱_ تفحص سال۷۳
آدرس مزار: گلزار مطهر علی بن جعفر ع قطعه ۱۹ ردیف ۳ شماره۵۷۹
شهيد جعفر اويسي
سال ۱۳۴۱ بود كه در كلبه اي محقر و خانواده اي كم درآمد فرزندي متولد شد. مادر او را عليرضا ناميد. دوران ابتدايي را در روستاي فردو پشت سر گذاشت و به نوجواني غيور، شجاع و با تقوا تبديل شد. براي كمك به پدر بزرگوارش مرحوم ابراهيم اويسي، شغل شباني را انتخاب نمود. با شروع تظاهرات مردمي عليه طاغوت، به صف انقلابيون پيوست و پس از پيروزي انقلاب و تهاجم ارتش بعث به ميهن اسلامي، مردانه لباس رزم پوشيد و پس از حضور پي در پي در چندين عمليات و تحمل مجروحيت، در تاريخ ۶/۵/۶۱ در منطقه پاسگاه زيد و در عمليات رمضان، در حالي كه نداي يا حيدر كرار بر لب داشت، در ماه امام علي(ع) و با فرقي خونين به ديدار يار شتافت و به آرزوي ديرينه اش رسيد. همان طور كه خودش مي گفت: «شهادت سرآغاز زندگي است»، زندگي مادي او به پايان رسيد و زندگي روحاني اش آغاز شد و مشتي استخوان و يك پلاك ، بر چشم به راهي مادر پيرش پايان داد و در گلزار علي بن جعفر(ع) قم به خاك سپرده شد. در وصيت نامه او مي خوانيم:
وصيتنامه شهيد جفعر اويسي
وصيتنامه اول:
بسم الله الرحمن الرحيم
«ولا تحسبن الذين قتلو في السبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»
اول: با درود بيپايان به رهبر كبير انقلاب و با درود فراوان بر روح شهيدان انقلاب اسلامي،جان بر كفاني كه جان شيرين خود را براي انقلاب ايران نثار كردهاند و با درود بيكران بر روح الله الموسوي الخميني.
دوم: اگر من شهيد شدم مرا پيش شهيد جعفر حيدريان آن روح پرافتخار ملت ايران و فردو به خاك بسپاريد.
كسي برايم گريه نكند، چون من از علياكبر و علياصغر حسين»ع« عزيزتر نيستم، آنها كه در آن زمان ياوري نداشتند كه بر ايشان گريه كند.
ملتي كه شهادت دارد اسارت ندارد «امام خميني».
سوم: بجاي اينكه براي من گريه كنيد چند قالب يخ بر سر قبر من بگذاريد تا به جاي اينكه براي من گريه كنيد قلوه قلوه آب بريزد.
چهارم: اگر شيخان جا نبود مرا در بهشت زهرا به خاك بسپاريد.
پنجم: عكسي كه با جعفر حيدريان دارم بايد بزرگ كنيد و در تكيه فردو بزنيد.
وصيت ديگر را باز به پدر و مادر و خواهر و برادر خود ميگويم ديگر مرا ناراحت نكيند و مرا فراموش كنيد و بگذاريد به راه خودم بروم.
«اللهم ارزقنا شهاده في سبيلك»
«خداوندا، شهادت در راه خودت را به ما عطا كن»
«شهادت آرزوي من است»
اي خواهران و برادران عزيز، و اي پدران و مادران عزيز و مهربان، شايد اكنون باور نكنيد، ولي من اكنون زنده و از اين دنياي پست دور و با نشاطي غير توصيف در پناه خدا به سر ميبرم و من اكنون شما را به عملي كه خود درست از عهده آن برنيامدهام توصيه ميكنم و آن تقواست.
از پدر و مادرم ميخواهم كه جاي گريه و عزاداري مجلس شادي بيا كنند.
تقوا را، تقوا را، تقوا را، نصب العين خود قرار دهيد «امام خميني».
«والعصر ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنو و عملو الصالحات و تواصو بالحق و تواصوا بالصبر»
عروسي من جبهه و عروس من شهادت است، صداي غرش گلوله توپ و خمپاره خطبه عقد مرا خواهد خواند و با پوششي از خون، با هلهله شادي مسلسلها و در حجله سنگر عروسي، شهادت را به آغوش خواهم كشيد و توسط همه تشييع كنندگان پيكرم، اتومبيل تابوت گلباران ميشود، مشتهاي گره كرده و با تكبير تا منزلگاه عشق مرا بدرقه خواهند كرد، عروس من شهادت است. و من از همين جا فرزندم آزادي را به شما ميسپارم از آن محافظت كنيد و نباشيد از كساني كه «قد لك الذي يدع البنيم»
«شهيد قلب تاريخ است حزب الله»
اكنون كه در اين راه قدم ميگذارم، نه براي انتقام بلكه براي خدا و براي احياء اسلام و قرآن است هر تيري كه به طرف دشمن نشانه گيرم به خاطر خداست. من خود آگاهانه اين راه را انتخاب كردم، يعني راهي كه حسين براي خويشتن انتخاب نمود، اما شما مادرم بر خود ببال و افتخار كن كه يگانه فرزندت را در راه خدا دادي، همچون مادر وهب شيردل و صبور باش، جامه نو بپوش و شادي كن و بر سر مزارم شيريني تقسيم كن.
ما همه دعوايمان بر سر اسلام است «امام خميني»
وصيتنامه دوم:
اول سلام بر ابرمرد تاريخ، مرد سازش ناپذير، آن نائب بر حق امام زمان»عج« خميني بتشكن.
دوم سلام بر پدر بزرگوارم كه اسطوره مقاومت است.
سوم سلام بر مادر قهرمانم وقتي جنازه پسرش را بدستش بدهند خود با كمال رضايت و سپاس و شكر در قبر ميگذارد و سلام آخر بر دوستان و خويشان كه پيرو ولايت فقيه هستند و سلام گرم و دلپذير بر خواهران و برادراني كه نخست فحش را، در راه اسلام خوردند و مانند بهشتي مقاومت كردند، تا پوزه منافقان زيرك را به خاك بماليد.
«ما از خدائيم و به سوي او هجرت خواهيم كرد»
مپنداريد آنانكه در راه خدا كشته شدهاند مردگانند بلكه آنان زندهاند و نزد خدا روزي ميخورند.
سلام بر تو اي رهبر بزرگ و سلام بر تو اي پدر و مادر عزيز و مهربانم، سلام بر شما كه اينگونه فرزندان خود را در دامن پاك خويش پروراندهايد و او را به خداي خود هديه ميكنيد، آري بدانيد كه آزادانه و آگاهانه و تنها و تنها هدفم در تمام نااميديها، عاشقانه در راه خدا گام نهادن بود، آري پدر و مادر و خواهر و اي برادر در مرگ من بجاي غم و اندوه، شادي بپاكنيد تا ديگران ادامه دهنده راهم باشند، بر سنگ مزارم ناكام ننويسيد زيرا كه خود اين راه را انتخاب كردهام.
اگر بخواهيم وصيت بنويسيم و اگر بخواهند آن برادران در سنگر وصيتنامه بنويسند، خدا گواه است كه اگر تمام نيها قلم شوند باز هم كم است.
و سخني چند با تو اي همسنگر دانشآموز: آگاه باش كه سنگر تو عظيمتر است، قدر گل بلبل شناسد قدر پيغمبر علي.
فالذين هاجروا و اخرجو من ديارهم و أوذواْ في سبيلي و قاتلوا و قتلوا لاكفرن عنهم سيّأتهم و لادخلنهم جنات تجري من تحتها الانهار توابا من عند الله.
آنانكه مهاجرت كردند و بيرون رفتند از ديارشان و رنجانيده شدند در راه من و كارزار كردند و كشته شدند از بديهاي ايشان در ميگذرم و در بهشتهائيكه نهرها در آن جاري است داخلشان ميكنم «قرآن كريم سوره آل عمران آيه ۱۹۴»
هموطنان قدر امام عزيزمان را بدانيد و شما را به خدا سوگند همواره رهرو راهش باشيد كه راه او جز راه حسين نيست. سخني با تو اي برادر مهربان بدان و آگاه باش و اما تو اي خواهرم قبل از هر چيز استعمار از سياهي چادر تو ميترسد تو را به حق خونم حجابت را حافظ باش و پشت منافقين را به لرزه درآور و آن چنين باش تا مريد رهبرت باشي، در پايان موفقيت همه شما عزيزان را از خدا خواهانم.
و الذين هاجروا في سبيل الله ثم قتلوا أو ماتوا ليرزقهم الله
پدر و مادر عزيزم! من با اجازه شما به مدرسه خودسازي جبهه رفتم و بهتر ديدم چند نكته را به شما تذكر دهم: پدر و مادر عزيز و گرامي مبادا كه در هنگام نبرد من در خانه ايجاد ناراحتي نمائيد، صبور باشيد، امام و تمام رزمندگان را دعا كنيد و يار و ياور آنها باشيد.
سلام من بر مهدي موعود»عج«، رهايي بخش محرومان و سلام بر نماينده مهدي (امام خميني، رهبر كبيرمان) و سلام بر شهيدان، ادامه دهندگان راه حسين»ع« و سلام بر پدر و مادر قهرمانم كه عمري برايم زحمت كشيدند و مرا نيكو تربيت كرده، پدر تو ميداني كه خون شهيدان درخت تنومند اسلام را آبياري ميكند و من هم ميخواهم كه اگر خداي متعال قبول كند خون خود را بپاي اين درخت بريزم تا جهانگير شود. پدر ميداني كه ما امانت خدا در نزد شما هستيم و اگر شهيد شدم برادر ديگرم را روانه جنگ كن و با خداي خود معاملهاي ديگر كن. بزرگترين جهاد يعني جهاد با نفس را به آنها يادآوري كن و اين راهي است كه خودم انتخاب كردم كه با خدا داد و ستد كنم.
وصيتنامه سوم:
بنام خداوند، با ياد امام خميني و در انتظار امام زمان»عج«، در اين لحظه كه خود را به لباس پاسداري سرزمين و به غسل شهادت مطهر كردهام به روشني روز برايم مسلم است كه انتهاي راهم به سبيل الله و انشاء الله صراط مستقيم ميرسد و در جريان حوادثي قرار گرفتهام كه آرمان سازندگي است و آن جنگ حق و باطل است، در اين سوي جوانان حماسهساز و جانبازاني مؤمن و در آن سو ظلم و كفر و شيطان و حاميان ستمكاران.
«ان اكرمكم عند الله اتقاكم»
«براستي كه برتر نزد خدا تقوا و ايمان و عمل صالح است»
لكن ما را ترس از صدام، ريگان، گرباچف نيست كه جبههاي معلوم و دشمني آشكار دارند و ترس ما از منافقين است كه در چهرههاي ملتگراي و حتي اسلامگراي در صدد نابود كردن امت ما از داخلند، جنگ ما قيام عليه كفر است نه ايران عليه عراق كه هيچ پاسداري براي ايران نميميرد كه مزدشان فنا و نابودي باشد بلكه براي دين و اسلام و قرآن شهيد ميشود.
مرا در هر كجا خواستيد خاك كنيد، اگر اول جا بود پيش معلم شهيد جعفر حيدريان به خاك بكنيد.
و السلام علي من التبع الشهداء
و من يخرج من بيته مهاجرا الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وفع اجره علي الله و كان الله غفورا رحيما
لحظات مرگ و زندگي، وصيتنامه شرعي و قانوني من به جبهه ميروم.
خدايا اميدوارم بتوانم جزء افرادي باشم كه با خون خود درخت پايدار اسلام را آبياري ميكنند. خدايا از تو ميخواهم كه بر مادران امين يعني مادراني كه امانت تو را به خودت تحويل دادهاند صبر و استقامت عطا كني و اما تو اي مادر قرآن ميفرمايد:«يا ايها الذين أمنو لا تلهكم اموالكم و الاأولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون» تو هم چون فرزندت را در اين راه دادي خوشحال باش كه امانتي را تحويل دادي كه آنرا بالاخره بايد تحويل ميدادي و اجر و پاداش زحماتي كه تو براي من كشيدي را از الله خواهي گرفت. اي پدر و مادرم، شما كه در تمام سختيهاي زندگي تربيت مرا به حد كمال رسانديد و در اين راه با تمام وجودتان زحمت كشيديد و بخاطر رضايتي كه نسبت به رفتن من داشتيد خدا هم از شما راضي خواهد بود. خطاب به پدر و مادرم، شما كه خود ميدانيد هر كس كه در اين راه قدم برميدارد براي خدا ميآيد و اگر (انشاء الله) شهادت نصيب من شد از شما حقيرانه تقاضا ميكنم خونسردي خود را حفظ كنيد، مبادا پدر و مادر با گريه و شيون راه به ستون پنجم دشمن بدهيد و آنها را خوشحال كنيد و پدر و مادر عزيزم و خواهرانم و برادرانم از اينكه من شهيد شدم به هيچ وجه ناراحت نشويد براي اينكه من به آرزوي خود رسيدهام و بديدار خدا و نزد حسين»ع« رفتهام و من زنده، شاهد و ناظر هستم، خدايا مرگ مرا در راه خود قرار بده و مرا طوري شهيد كن كه جنازهام به دست پدر و مادرم نرسد.
خداحافظ جعفر اويسي
وصيتي براي مردم كه شما مانند پروانه به دور امام بگرديد و لحظهاي از او و انقلاب دست بر نداريد و دعا كنيد تا خدا فرج آقا امام زمان»عج« رانزديك كند و اي كاش خدا به من بيشتر جان ميداد، تا نثار راه انقلاب و مهدي زهرا»عج« و نائبش كنم. اميدوارم كه خدا اين جان ناقابل را از من روسياه و گنهكار قبول كند.
كاري نكنيد كه خون شهداء به هدر برود كه فرداي قيامت شهداي صدر اسلام تا به حال جلويتان ميايستند، پدر و مادر شهيدان و آن بچههايي كه بابايشان را از دست داده ميگويند باباي من خون خود را ريخته است، آن وقت شما توجه نداشتيد كه آنروز، روزي سخت است.
«اين راه را با آگاهي انتخاب كردم »
امت شهيدپرور نسبت به انقلاب كوتاهي نكنيد و هر نوع توطئه را سركوب كنيد و امام را تنها نگذاريد و حسين زمان «هل من ناصر ينصرني» گفته است، مردم بشتابيد، ما بايد اهل كوفه نباشيم، با تمام وجودتان لبيك گفته و ياريش دهيد و براي فرج ولي عصر»عج« هر شب و روز دعا كنيد.
برادران، من آگاهانه راهم را انتخاب كردهام، بدان كه كسي مرا اجبار نكرد و اين خودم بودم كه خواستم به نداي «هل من ناصر ينصرني» حسين»ع« پاسخ دهم آري برادرم من ميروم تا دنيا بداند اين دانشآموز از پدر، مادر، درس و زندگي به خاطر خدا و قرآن و اسلام اين چنين جدا شد. اين مشكلات را تحمل كنيد و با هم اتحاد داشته باشيد كه اين جرقهاي بر سلاح من وارد ميكند و تيري شتابان از درون آن بر قلب سياه دشمن و كافرين خواهد نشست و سخني با تو اي هموطن كه چه خوب گفت شاعر كه قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهري.
اي پدر، مادر، اي برادر، اي خواهر و اي مردم امام را دعا كنيد.
خداحافظ
جعفر اويسي در زمان عمليات فتح المبين