سردار شهيد الياس فضل اللهي

در سال ۱۳۳۷ هجري شمسي در روستاي فردو در يك خانواده مذهبي و مؤمن و متعهد فرزندي چشم به جهان گشود. پدر او كه فردي مذهبي و مؤمن بود با تفأل به قرآن مجيد او را الياس ناميد.[۱]

او دوران كودكي را در روستاي فردو سپري كرد و تحصيلات ابتدايي را در همين روستا پشت سر گذاشت و دوره راهنمايي را در مدرسه حافظ قم و دوره متوسطه را در دبيرستان حكيم نظامي با موفقيت به پايان رسانيد. ايام فراغت و تعطيلي به روستا مي رفت به كمك پدر خويش مي شتافت.

در دوران انقلاب نقش مؤثري در تظاهرات و راهپيمايي ها عليه رژيم طاغوت به عهده داشت و با پيروزي انقلاب اسلامي لباس مقدس سپاه را بر تن نمود و در مدت اقامت حضرت امام(ره) در قم از بيت ايشان پاسداري مي نمود و با آغاز درگيري هاي كردستان به همراه سرداران جعفر حيدريان و محمد اويسي راهي كردستان شد و در اولين حمله براي شكست محاصره باشگاه افسران سنندج از ناحيه دست و كتف مجروح و به بيمارستان ۵۰۱ ارتش در تهران منتقل گرديد. پس از بهبودي نسبي براي سازماندهي نيروها به كردستان عزيمت نمود و در يك عمليات پاكسازي از ناحيه پا مجروح و براي دومين مرتبه بستري شد.

او در حقيقت يك پاسدار مخلص اسلام بود كه آرماني جز پيروزي اسلام بر كفر و استكبار جهاني نداشت. عشق به اسلام و رهبر وجودش را لبريز كرده بود و قاطعانه از اسلام فقاهتي و ولايت فقيه حمايت مي كرد و در دفاع از اسلام و نظام از هيچ كوششي فروگذار نمي كرد. چهره هاي منافق را كه با ولايت فقيه ضديّت و مخالفت داشتند رسوا مي ساخت و مواضع حزب الهي خود را صريحاً اعلام مي كرد. از نظر اخلاقي، اخلاص، صميمت و فداكاري او بر هيچ يك از دوستان و هم رزمانش پوشيده نبود. با دوستان و برادرانش با آرامش و نرمي برخورد مي كرد و در موقع عمل قاطعانه عمل مي كرد. در سخن گفتن صراحت لهجه داشت و در هر كجا اشكال و ايرادي اساسي مشاهده مي كرد، بدون اغماض بيان مي نمود. شمع وجودش براي دوستان و آشنايان روشني بخش بود و در ميان توده هاي مستضعف جامعه فردي آرام و ساكت و متواضع جلوه مي كرد، امّا در ميدان نبرد و برخورد با ضد انقلاب چون شيري بود كه ابوذرگونه به تكليف خويش عمل مي كرد. حقوقي را كه از سپاه مي گرفت، غالباً در اختيار افراد مستضعف قرار مي داد و يا به شماره حساب هاي اعلام شده براي كمك به محرومين واريز مي كرد.

اين سردار گمنام سپاه اسلام و امام خميني(ره) و سرباز گمنام امام زمان(عج) در تقوا و ورع نمونه بود. زندگي سياسي خود را در دوران دبيرستان آغاز نمود و با پخش اعلاميه هاي امام(ره) و آگاهي دادن به همكلاسي ها و دوستانش در مورد امام(ره) و نهضت اسلامي امام(ره) مبارزات خود را آغاز نمود و در تظاهرات و راهپيمايي ها نقش مؤثري داشت كه در زمان شاه خائن چند مرتبه به دست مأمورين نظام طاغوت مصدوم گرديد و با آغاز جنگ تحميلي به جبهه اعزام شد و در عمليات هاي مختلف شركت كرد. آخرين مسئوليت او پس از چند سفر به خارج از كشور، مربي آموزشي در پايگاه ۱۹ دي قم بود. ضمن حضور در سپاه، در مدرسه فيضيّه به تحصيل علوم ديني مشغول بود. او بارها براي برادران سپاهي و بسيجي سخنراني مي كرد و سخن گرم و دلسوزانه اش راه گشاي آنان بود. براي خانواده معظم شهدا احترام خاصي قائل بود و به دوستان خود گفته بود كه دوست دارم طوري شهيد شوم كه جنازه ام به دست پدر و مادرم نرسد تا آنها درد و رنج خانواده مفقودين را احساس كنند. سرانجام به آرزوي ديرينه خود رسيد و در حادثه دل خراش سيل چالوس، همراه با ۲۶ نفر از برادران سپاه و تكاوران ارتش جمهوري اسلامي ايران، در حال انجام مأموريت آموزش عمليات آبي خاكي به درجه رفيع شهادت نائل گرديدند. تاريخ شهادت اين سردار رشيد اسلام ۲۸/۲/۶۲ مي باشد و مزار پاكش در گلزار شهداي علي بن جعفر(ع) قم مي باشد.

سردار شهيد الياس فضل اللهي هم در بُعد نظامي موفق بود و هم در عرصه هاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي نقش مؤثري داشت. با شهادت اين سردار رشيد اسلام، پايگاه مقاومت سردار شهيد جعفر حيدريان فردو و بسيجيان اين روستا و انجمن اسلامي روستا، معلم دل سوز و الگوي با ارزش خود را از دست دادند.

يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.


[۱] . سوره انعام آيه ۸۵٫