وصیت نامه شهید مصطفی کلهری:

خدایا توبه مرا قبول کن و در این وقت سحر مرا دوست بدار و به نزدخود ببر. چرا مرا نمی بری، من قبول دارم آدم بدی هستم. تو به لطف خود مرا ببر. دیگر نمی توانم زنده بمانم. به شهادت این برادران خسته شدم. از بس خانه مفقودین، شهدا و مجروحین رفتم، از بس که مادران آنها را دیدم دیگر نمی توانم به گلزار بروم. فلب من تنگ شده است.

خدایا! می خواهم شهادتی نصیبم کنی که اگر جنازه مرا آوردند تکه تکه باشد تا نزد شهدای دیگر سرافراز باشم.

خدایا! مرا با شهدای کربلا مشهور کن. خدایا! نمی دان چطور با تو صحبت کنم با این گناهانی که کرده ام ولی می دانم که تو کریمی، امید ناامیدانی، دیگر نمی توانم چیزی بگویم فقط مرا بیامرز و مدیون خون شهدا مکن.

از خدا می خواهم که شهادت نصیبم کند و دیگر هیچ آرزویی ندارم. در جبهه غرب که این سعادت نصیب من نشد ولی وقتی که به جنوب آمدم یاد امام حسین(ع)، ابوالفضل(ع)، علی اکبر(ع)، قاسم(ع) و ۷۲ تن افتادم و دلم آتش گرفت و گفتم چه قدر بی لیاقت هستم که تا به حال زنده ماندم. دعا کنید که خدا سایه امام خمینی(ره) را از سر مستضعفان کم نکند و عمرش را به بلندی آفتاب کند.

برادران و خواهرانم! فرزندانتان را در راه اسلام تربیت کنید. نگاه به زیر دستان خود کنید که خدا از شما راضی باشد. خدا را شکر کنید و نگاه به بالا دستان خود نکنید که طمع دنیا شما را بگیرد. در سختی ها آن قدر صبر کنید که صبر از دست شما خسته شود. زمانی که دنیا رو به شما آورد، پشت به دنیا کنید. از هرچه که بر سر شما می آید راضی باشید. البته آزاده باشید، تا می توانید به فقیران کمک کنید. روزی را از خدا بخواهید نه ا ز بنده خدا…

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار