بسيجي شهيد قاسم رحيمي

روزهاي آغازين سال ۱۳۴۷ بود كه در روستاي فردو منزل استاد حاجي رحيمي، با شكوفا شدن گلي زيبا بهاري شد. مادر او را به علت علاقه اي كه به فرزند كريم اهل بيت امام حسن مجتبي(ع) داشت، قاسم ناميد و در دامان پرمهر و محبتش پرورش داد و او را دوستدار اهل بيت(ع) و حسيني بار آورد. او دوران كودكي را پشت سر گذاشت و در شهر قم وارد دبستان شد. در اين دوران پدر را نيز در نفت فروشي كمك مي كرد. برادر شهيد چنين مي گويد: «در زمان انقلاب مردم در صف ايستاده بودند تا نفت بگيرند كه گارديها حمله كردند و ما به همراه قاسم رفتيم داخل شعبه نفت. آنها پيت هاي مردم را به رگبار بستند و باعث  فرار مردم شدند. ما چون در منزل عكاسخانه داشتيم، قاسم ما را ياري مي داد كه شب تا صبح عكس هاي امام(ره) را چاپ كنيم و در روز در بين مردم توزيع كنيم».

قاسم كلاس دوم راهنمايي بود كه در سال ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شد و در عمليات هاي متعددي مثل والفجر مقدماتي، محرم و والفجر يك شركت داشت. او بيشتر در گردان امام سجاد(ع) سازماندهي مي شد. تا اينكه قاسم مجروح شد و در طول مجروحيت درس را ادامه داد و كلاس دوم دبيرستان را پشت سر گذاشت. سپس در عمليات كربلاي ۱ شركت كرد و در تاريخ ۹/۴/۶۵ در منطقه مهران همراه با دو نفر از همرزمان فردويي، به نام هاي ابوالفضل كوهپيما و عباس اويسي، به درجه رفيع شهادت نايل آمد. قاسم خيلي خوش برخورد و صبور بود و در كارهاي عام المنفعه پيش قدم بود. هنگامي كه مسجد امام حسين(ع) فردو را مي ساختند، قاسم حدود يك ماه به صورت رايگان با كارگري در اين امر خير شركت داشت. مزار شهيد در گلزار علي بن جعفر(ع) قم مي باشد.

وصيت‌نامه شهيد قاسم رحيمي فردويي

وصيت‌نامه اول:

بسم الله الرحمن الرحيم

«و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»

«گمان نكنيد آنان كه در راه خدا كشته شده‌اند مرده‌اند بلكه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزي مي‌خورند»

با معرفي خود وصيت‌نامه‌ام را شروع مي‌كنم: اينجانب حقير قاسم رحيمي فرزند حاجي متولد سال ۱۳۴۷

حمد و سپاس خداوندي را كه چنين جهان با عظمتي را به وجود آورد و حمد و سپاس خداوندي را كه به من توفيق شركت در جبهه حق عليه باطل را عطا فرمود. و با حمد و سپاس فراوان خداوندي را كه هر قدر او را ستايش كنيم باز هم نمي‌توانيم شاكر خوبي براي او باشيم، با سلام و درود بر منجي عالم بشريت آقا امام زمان‌»عج« و نائب بر حقش بت‌شكن زمان اما خميني و با سلام و درود بر امت شهيدپرور كه با نثار جان و مال خود از اسلام دفاع كرده‌ است و خواهند كرد.

آري امتي كه مرگ را براي خود مي‌پذيرد ذلت و خواري را هرگز. به هموطنان سفارش مي‌كنم كه در همه جا و در هر حالت به ياد خدا باشيد كه ياد خدا آرام‌بخش قلوب است و از شما مي‌خواهم كه امام برحق را ياري فرمائيد و به فرمايشات ايشان جامه عمل بپوشانيد، فرمايشات ايشان از فرمايشات ائمه معصومين‌»عليهم السلام« سرچشمه مي‌گيرد و تا آنجايي كه توان داريد اين دولت اسلامي را تقويت كنيد كه با ياري و اتحاد يكديگر بتوانيد توطئه‌هاي منافقين و كوردلان را نقش بر آب كنيد و از كليه افراد كه قدرت برداشتن سلاح را دارند مي‌خواهم كه به جبهه بروند و از اسلام دفاع كنند چون ما مسلمانيم و وظيفه هر مسلمان عمل به احكام اسلام و دفاع از اسلام مي‌باشد.

به پدر و مادرم سفارش مي‌كنم اگر احياناً توفيقي نصيب ما شد و توانستيم انشاء‌ الله بعد از پيروزي در رديف شهداء قرار گيريم ناراحت نباشيد، زيرا كه هر انساني يك مرتبه مي‌ميرد چه بهتر كه اين يك بار هم با عزت و سعادت همراه باشد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

قاسم رحيمي

وصيت‌نامه دوم:

«بسم رب الشهداء»

«و اعدو لهم ما استطعتم من قوه»

«تا آنجا كه مي‌توانيد در برابر دشمنان نيرو فراهم كنيد»

من به مصداق اين آيه: «تا آنجا كه مي‌توانيد در برابر دشمنان نيرو فراهم كنيد» به جبهه اعزام شدم و هدف من از رفتن به جبهه فقط خداست ويكي ديگر از اهدافم براي رفتن به جبهه ادامه دادن راه شهداء‌ است و ما بايد از ملت مسلمان و زجركشيده ايران الهام بگيريم، در حالي كه در بدترين شرايط به زندگي خود ادامه مي‌دهند با كمكهاي نقدي و جنسي جبهه‌ها را ياري مي‌دهند و يا اينكه ملت شهيدپرور ما هر روز شهيدي را تقديم اسلام مي‌كند با اين همه حال از رساندن كمكهاي خود به جبهه دست برنمي‌دارند و هم اكنون كه آمريكاي جهان‌خوار و اياديش، صدام و صداميان به خاك اسلام خيانت كرده‌اند من براي حفظ اسلام عزيز وظيفه خود دانسته‌ام كه به جبهه حق عليه باطل اعزام شوم.

از امت شهيدپرور ايران و پدران و مادران و برادران عزيزم ‌مي‌خواهم كه راه شهيدان را ادامه دهند و هميشه پشتيبان اسلام و حقيقت باشند و هيچ موقع از امام عزيزمان كه به ما درس ايثار و شهادت مي‌آموزد جدا نشوند و هميشه پشتيبان روحانيت عزيز باشند.

از پدر و مادرم و تمامي فاميلهايم مي‌خواهم، اگر من شهيد شدم براي من گريه نكنند و بايد خوشحال باشند جان فرزندشان فداي اسلام شده و از امت شهيدپرور مي‌خواهم كه هميشه در سر نماز اين شعار را تكرار كنند:

«خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار»

خدايا به هر بنده از بندگانت كه از طرف من ستمي بر او وارد شده، مرا ببخش و از تمامي دوستانم مي‌خواهم كه اگر بدي از من ديده‌اند مرا حلال كنند، خدايا از تو مي‌خواهم، اگر از من گناهي سرزده مرا ببخشي.

«خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار»

۲۸/۳/۶۱

قاسم رحيمي

منبع: کتاب لاله های فردوس

نویسنده: غلامرضا شب خیز