بسيجي شهيد قاسم بخشي

سال ۱۳۴۵ بود كه در منزل مرحوم كربلايي هدايت بخشي فرزندي چشم به جهان گشود كه موجب سرور و شادي اهل خانه شد. مادر براي اينكه محبتش را به كريم اهل بيت(ع) ثابت كند، فرزندش را قاسم ناميد تا هر زمان نام او را مي برد، يادي از نوجوان شهيد امام حسن مجتبي(ع)‌ هم كرده باشد. قاسم دوران كودكي را در روستاي فردو پشت سر گذشت و تحصيلات خود را نيز در حد ابتدايي در مدرسه كسايي فردو ادامه داد و بعد از اينكه پدر را از دست داد، خود بار مسئوليت خانواده را به عهده گرفت و به امور كشاورزي پرداخت. او پسري زرنگ و ورزيده بود و پس از اينكه متوجه شد نظام اسلامي از طرف استكبار جهاني مورد هجوم قرار گرفته و براي دفاع از كيان اسلام و جمهوري اسلامي نيرو لازم است، لباس رزم پوشيد و عازم جبهه شد. پس از مدتي حضور در جبهه، به رزمنده اي توانا تبديل شد. در جبهه براي يكي از دوستان تعريف مي كند كه شهيد حسن عسكريان او را به بهشت دعوت كرده است. عمليات محرم در تاريخ ۱۱/۸/۶۱ آغاز مي شود و او كه عاشق محرم و كربلاي حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) بود، با چهره اي گلگون، در حالي كه سربندي سبز بر پيشاني بسته بود، به ديدار دوستان شهيدش شتافت و در گلزار علي بن جعفر قم به خاك سپرده شد. وصيت‌نامه شهيد قاسم بخشي فردويي

بسمه تعالي

با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي و با درود به رزمندگان اسلام وصيت‌نامه را آغاز مي‌كنم.

مادر جان! اگر شهيد شدم براي من گريه مكن، مادر جان انشاء الله  در حمله مي‌باشم، ناراحت نباش كه من هم مثل حسين‌»ع« شهيد مي‌شوم، مگر حسين‌»ع« براي چه شهيد شد، براي اسلام شهيد شد. مادر جان اگر در طول عمرم از من ناراحتي ديدي مرا ببخش، من راه خدا را مي‌روم، راهي كه تا ابد آدم بهشتي است و پيش رجائي و بهشتي و باهنر مي‌رود، جاي ناراحتي نيست مبادا كه تو ناراحت باشي، من شبها كه مي‌رفتم بخوابم گريه مي‌كردم كه خدايا جبهه را به ما عنايت فرما،‌ آن زمان كه برادرم در جبهه بود من خيلي دلم مي‌خواست به جبهه بروم ولي قسمت نبود ولي حالا قسمت شده است. انشاء‌ الله من در جبهه خيلي كار خواهم كرد و كارها را براي خدا خواهم كرد. هدف من الله است، هدف خداست، آن كساني كه پدرانشان نمي‌گذارند به جبهه بروند خيلي كار اشتباهي مي‌كنند. من اگر شهيد شدم عكس مرا در تمام قم و فردو پخش كنيد.

والسلام

قاسم بخشي