بسمه تعالی
شهید: غلامرضا ابرقویی
نام پدر: شعبان
تاریخ ولادت:۰۱/۰۹/۱۳۴۲
تاریخ شهادت: ۲۰/۰۲/۱۳۶۱
محل شهادت:
عملیات:
نشانی مزار:

ضمن عرض سلام خدمت پدر و مادر مهربانم كه عمرى را برايم زحمت كشيده تا مرا تحويل جامعه داده است . سلام بر امام امت و امت امام كه باعث سرافرازى اسلام و ايران شدند . من هم به جبهه مى‌روم با اين هدف كه خدمت ناچيزى به اسلام كرده باشم . پدر ، مادر و ديگر اقوام و دوستان ، هيچگاه از امام روى بر نگردانيد هميشه رهنمودهاى او را گوش كنيد و من كه آرزوى شهادت دارم انشاءالله كه نصيبم گردد . اگر خوبى به كسى كردم كه وظيفه‌ام بوده است و اگر بدى كرده‌ام مرا ببخشيد و انشاءالله كه خداوند هم‌مرا رضا كند ديگر عرضى ندارم جز پيروزى اسلام.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار ۱۶/۱۲/۱۳۶۰
غلامرضا ابرقويى

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بعد از عرض سلام امیدوارم که حالتان خوب باشد. و اگر از حال اینجانب فرزند خود خواسته باشید الحمدالله خوب است و جای هیچ نگرانی نیست و به یاری خدا امیدوارم که بزودی زود اسلام پیروز شود. که خواهد شد. خیلی وقت ندارم که زیاد برای شما بنویسم چون شب جمعه ما بیست کبوتر خونین شهر بردیم خط اول جببه که خیلی خیلی مشکل است. امیدوارم که خدا زودی زود کل جنگ تمام شود. امروز شنبه است نمی دانم کجا می خواهیم برویم به امید خدا هرچی که قسمت بود همان.
کادر اگر

پدر شهید غلامرضا ابرقویی در خاطرات شهید اینگونه بیان می کند که غلامرضا پسر زرنگ و باهوشی بود و همیشه در کارهای کشاورزی به من کمک می کرد و می گفت پدرجان تا مرا داری غصه نخور تمام کارهایت را خودم انجام خواهم داد آن موقعی هم که جنگ شروع شد آمد نزد من و گفت پدر جان من می خواهم بروم جبهه به ایشان گفتم حالا که می خواهی به جبهه بروی به چه نیتی می روی هدفت چیست گفت اولاً هدف من دستور امام خمینی است که فرمود جبهه ها را خالی نگذارید ثانیاً هدف من شهادت است و تا به شهادت نرسم دست بردار نیستم که من با تصمیم گیری ایشان موافقت کردم و او راهی جبهه شد هیچگاه از او دلگیر و ناراحت نمی شدم و همیشه دل مرا به دست می آورد وقتی خواست برود گفت: پدر و مادرم مرا حلال کنید و از دستم راضی باشید