بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خدا و بنام او که جانم در ید قدرت او است، بنام او که زندگیم از اراده اوست، بنام او که مرا از تاریکیها به روشنی هدایت میکند، بنام او که مرا به جهاد دعوت کرده بنام او که مرا از زندگی بازیچۀ دنیا به زندگی همیشه جاوید آخرت دعوت کرد، بنام او که مرا هدایت کرد که از چه راهی به او نزدیک شوم، بنام او که عاشق و دیوانه اویم. بنام او که میفرماید (و من عشقته قتلته)

آنکس که تو را شناخت جانرا چه کند/ فرزند و عیال و خانمانرا چه کند/ دیوانه کند هر دو جهانش بخشد/ دیوانه تو هر دو جهانرا چه کند

بنام او که در کتابش میفرماید (الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عبد الله و اولئک هم الفائزون) آنانکه ایمان آوردند و از وطن هجرت کردند و جهاد کردند در راه خدا یا مال و جانشان را. آنها را مقام بلندی است در نزد خدا و آنان بخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند بنام او که میفرماید بخوانید مرا تا اجابت کند شما را. بار پروردگارا ترا قسم میدهم که مرا مسلمان بمیران، بار پروردگارا ترا قسم میدهم به شهداء اسلام که توفیق شهادت در راه خودت نصیب ما بگردان، بار الهی ترا قسم میدهم به مقربان درگاهت که رزمندگان اسلام را پیروز و دشمنان اسلام را نابود بگردان. با درود و سلام به پیامبران بر حق الهی از حضرت آدم تا خاتم محمد (ص) با درود و سلام به چهارده معصوم پاک، و با درود و سلام به شهداء انقلاب و شهداء جنگ تحمیلی عراق با ایران، با درود و سلام فراوان به امام امت بت شکن قرن درهم کوبنده طاغوتیان خرد کننده ستمگران نابود کننده صدام و صدامیان، یاری کنندۀ دین پیامبران ابراهیم زمان روح الله الموسوی الخمینی، با درود و سلام به خانواده­های شهدا و ملت شهید پرور ایران، ملت شهید پرور ایران بنده کوچکتر از آنم که به شما پیام دهم اما به عنوان یادآوری ملت شهید پرور ایران بر شما باد پیروی از ولایت فقیه، ولایت فقیه، ولایت فقیه، سخنان امام را گوش کنید و به آنها عمل کنید، پدر و مادر، همسر، فرزندان، برادران، خواهرم بر شما باد تقوا و پیروی از ولایت فقیه و ادامه دهندۀ راه شهدا باشید. اگر خداوند توفیق شهادت را نصیب من کرد ناراحت نباشید و برای من گریه نکنید بلکه برای امام حسین گریه کنید و بگوئید السلام علیک یا ابا عبد الله و برای او گریه کنید. و السلام. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.  مرگ بر دشمنان اسلام مرگ بر آمریکا و شوری. اسرائیل و مرگ بر صدام و مرگ بر ضد ولایت فقیه. و اما شما ای جوانان شجاع ایران کسانیکه بخواهید از دانشگاه امام صادق فارغ التحصیل شوید بروید در حوزه­ها و کسانیکه میخواهید از دانشگاه امام حسین فارغ التحصیل شوید پیش بسوی جبهه­ها.

شهيد جواد جوادي      

فرزند: مختار

تاریخ تولد: ۱۰/۲/۱۳۴۴

محل تولد: گستوک زرملک، کهنوج، کرمان

تحصیلات: دیپلم

حرفه: آزاد

سمت: پاسدار

تاریخ شهادت: ۳/۲/۱۳۶۴

محل شهادت: فاو

مزار: گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم

زندگينامه

جواد در سال ۱۳۳۴ در روستاي «گستوك زرملك» کهنوج در يك خانواده‎ي مذهبي به دنيا آمد.

جواد تحت تربيت پدر بزرگوارش كه معلم قرآن بود بزرگ شد. دروس قرآني و مكتبي را در همان كودكي به خوبي فرا گرفت. وي در كنار درس و بازي‎هاي كودكانه‎اش در كارهاي روستا نيز به پدر و مادرش كمك مي‎كرد. در سن ۱۳ سالگي به پيشنهاد برادرش كه طلبه‎ي حوزه‎ي علميه‎ي قم بود به اين شهر مقدس آمد. با كار و تلاش روزانه براي معاش و كسب توشه به ادامه‎ي تحصيل پرداخت.

دروس راهنمايي و متوسطه را در مدرسه‎ي امام صادق(عليه السلام) پشت سر گذاشت و ديپلم گرفت. در بيست و چهار سالگي با دختري از اقوام در ميناب ازدواج كرد. براي ادامه‎ي زندگي مشترك دوباره به قم بازگشت.

چند ماهي بعد از ازدواج در شهريور سال ۵۹ با شروع جنگ به فرموده‎ي امام راحل وارد سپاه شد. با اعزام ايشان به پادگان آموزشي شهيد منتظري رسماً مربي آموزش شد و در كنار آموزش نظامي به رزمندگان، آموزش سوادآموزي هم مي‎داد.

در مدت چهار سال تلاش و تعليم در سپاه، سه سال آن را به طور مداوم در جبهه‎ها گذراند و در اين مدت زندگي مشترك صاحب سه فرزند به نام‎هاي محمدتقي، محسن و فاطمه شد. با زياد شدن نيروي انساني در سپاه، محل خدمت خود را ترك كرد و گفت:‌ «من بايد وظيفه‎ام را انجام دهم.» در آزمون ورودي دانشگاه شركت كرد و قبول شد. با كسب نامه‎اي از آموزش و پرورش شغل انبيا و معلمي را براي خود برگزيد. از آن‎جايي كه تمام وجودش با جبهه و جنگ مأنوس بود، از طريق بسيج به جبهه اعزام شد و با شركت در عمليات والفجر هشت در منطقه‎ي فاو، سوم اسفندماه سال ۶۴ به درجه‎ي رفيع شهادت نايل گشت و روح بلندش در گلزار علي‎بن‎جعفر(عليه السلام) آرام گرفت.

يادداشت

«السلام علیک یا ابا عبدالله!

حسین جان! در پاسخ به هل من ناصر ینصرنی تو در روز عاشورا، اگر آن روز نبودم در کربلا، هم اکنون در کربلای ایران ندا سر می‏دهم: «لبیک، لبیک، لبیک حسین جان!»

و نیز در پاسخ به ندای خمینی عزیز می‏گوییم: «لبیک خمینی!»

و اما فرزندانم!

فاطمه جان و محمدتقی و محسن!

فاطمه جان! حجاب، حجاب، حجاب؛ تقوا، تقوا، تقوا. زینب‏وار ادامه دهنده‏ی این راه باشید.

محمدتقی! اگر می‏خواهید که روح من شاد شود، باید اسلحه‏ام را بردارید و با دشمنان اسلام به نبرد برخیزید.»[۱]

 

وصيت‎نامه

ای ملت مسلمان و ای جوانان! این راهی که آمده‏ایم تا پایان باید برویم. بر شما باد پیروی از ولایت فقیه! که این ولایت فقیه همان ادامه‏دهنده‎ي راه پیامبران و امامان است.

یادتان هست وقتی که روضه‎ي امام حسین(عليه السلام) را می‏خواندند به خودمان می‏گفتیم: «ای کاش! ما آن جا بودیم و از امام خودمان دفاع می‏کردیم!» امروز خداوند ما را به میدان امتحان آورده تا معلوم شود راست می‏گفتیم یا دروغ. پروردگارا ما را در این امتحان سربلند و پیروز بگردان!

و اما استکبار جهانی، از شرق تا غرب می‏دانند که ما پرورش‏یافتگان راه سیدالشهدا(عليه السلام) هستیم و این راهی که آمده‏ایم تا آخر خواهیم رفت و تا یک قطره‎ي خون در بدن داریم، با تمام قدرت ایستاده‏ایم و تمام خون خود را پای درخت اسلام خواهیم ریخت، تا آن بارور شود. تصور نکنند که می‏توانند این انقلاب را شکست دهند.

ای پدر و مادرم و همسرم! اگر خداوند شهادت را نصیب من کرد ناراحت نباشید! و از خدا بخواهید که این قربانی را از شما قبول کند! و هیچ چیز خرج من نکنید! آن مقداری که می‏خواهید خرج کنید، بفرستید به جبهه. کتاب‏ها، هر چه بچه‏ها خواستند باشد و بقیه‎ي را بفرستید جبهه یا به افرادی که مطالعه می‏کنند یا به کتابخانه‏هابدهيد![۲]


[۱] ـ فرازی از یادداشت شهید جواد جوادی.

[۲] ـ فرازی از وصیت‏نامه شهید جواد جوادی.