بسيجي شهيد علي كوهپيما

اول ارديبهشت ماه سال ۱۳۴۳ در روستاي فردو، در منزل مرحوم حاج حسين كوهپيما كه مردي متدين و مذهبي بود، فرزندي چشم به جهان گشود. مادر او را به خاطر محبت به اولين امام شيعيان جهان، علي ناميد و علي را در دامان پر مهر و محبتش، حيدري پرورش داد. علي دوران ابتدايي و راهنمايي را در روستاي فردو پشت سر گذاشت. در دوران انقلاب در روستاي فردو هر روزه در تظاهرات روستا شركت مي كرد. تا اينكه نسيم پيروزي وزيد و علي پس از چند سالي كه در كارهاي دامداري و كشاورزي ياور پدر دوستش داشتني و زحمت كش خويش بود، لباس مقدس سربازي پوشيد و به تربت حيدريه اعزام شد. بعد از اتمام خدمت، به عنوان بسيجي راهي جبهه شد و پس از مدتي كوتاه به مرخصي آمد و به پدر گفت: من مي روم سلاح بر زمين افتاده برادر را بردارم و راه او را ادامه دهم. طولي نكشيد كه در عمليات كربلاي ۵ در منطقه شلمچه و در تاريخ ۱/۱۱/۶۵ به درجه رفيع شهادت نايل آمد. او در وصيت نامه خود چنين نوشته است:

وصيت‌نامه برادر شهيد: علي كوهپيما

عضوا علي الجهاد بنوا حذكم و لا تلتفتوا الي ناعق نعق.

«با چنگ و دندان به جهاد برخيزيد و به زمزمه‌هاي شوم صلح و سازش اعتنا نكنيد»

 خدايا، بارالها، پروردگارا، معبودا، معشوقا، مولايم من ضعيف و ناتوان، كه ‌تحمل درد، از دست دادن پاهايم را ندارم چگونه تحمل عذاب تو را مي‌توانم بنمايم. خدايا، مرا ببخش از گناهان من درگذر، تو كريم و رحيم هستي، خدايا، ما با تو پيمان بسته بوديم كه تا پايان راه برويم و بر پيمان خويش همچنان استوار مانديم، خدايا، هاي و هوي بهشت را مي‌بينم با چه غوغائي امام حسين»ع« به پيشوا ز يارانش آمده چه صحنه‌اي فرشتگان ندا دهند كه همرزمان ابراهيم، همراهان موسي، همسنگران علي، همفكران حسين، همگامان خميني، از سنگر كربلا آمده‌اند خدايا مي‌داني كه چه مي‌كشم، پنداري كه چون شمع ذوب مي‌شويم ما از مردن نمي‌هراسيم از يكسو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم و از سوي ديگر بايد شهيد شويم تا آينده بماند، آري همه ياران سوي مرگ رفتند و در حاليكه نگران فردا بودند من به امام خميني پير جمايان ميثاق بسته‌ام و به او وفادارم زيرا كه او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندين بار مرا بكشند و زنده‌ام كنند دست از او نخواهم كشيد، راه حسين‌»ع« را ادامه دهيد و زينب‌وار زندگي كنيد.

چند وصيت به خانواده‌ام: خود را براي تحمل رنجها و مصيبتها و ناكاميها و ناروائيها آماده سازيد دل قوي داريد كه قادر يكتا پشتيبان و نگهبان شماست و تنها اوست كه شما را از شر دشمنان رهايي مي‌بخشد اين مصيبتها و سختيها زودگذر و تمام شدني است اگر مي‌خواهيد در مقام و عظمت شما خللي وارد نشود هيچگاه زبان به شكايت نگشائيد و آنچه را كه از قدر و منزلت الهي شما مي‌كاهد بر زبان نياوريد.

از پدر مهربان و مادر عزيزم و برادران و خواهران مهربانم مي‌خواهم كه اگر فيض شهادت نصيبم گشت براي من گريه نكنيد براي طفلان امام حسين‌»ع« و خود امام حسين‌»ع« گريه كنيد.

چند وصيتي به جوانان روستاي فردو:

اي اهالي نكند در رختواب ذلت بميريد كه حسين‌»ع« در ميدان نبرد شهيد شد، جوانان فردو مبادا در غفلت بميريد كه علي‌»ع« در محراب عبادت شهيد شد. اي مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيري كنيد كه فردا  در محضرخدا نمي‌توانيد جواب زينب را بدهيد كه تحمل ۷۲  شهيد را نمود.

جوانان دعا را از ياد نبريد كه بهترين درمانها براي تسكين دردهاست. و هميشه به ياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد. حضورتان را در جبهه‌هاي حق عليه باطل ثابت نگهداريد، اگر فيض شهادت نصيبم گشت، آنانكه پيرو خط سرخ امام خميني نيستند و به ولايت او اعتقاد ندارند بر من نگريند و بر جنازه من حاضر نشوند. سلام مرا به رهبر عزيزم برسانيد و بگوئيد تا آخرين قطره خونم سنگر اسلام را ترك نخواهم كرد. ما همان وظيفه‌اي را كه اولين پاسدار اسلام حضرت حسين ابن علي‌»ع« برايمان تعيين كرده است در راه پاسداري از اسلام براي خود تعيين كرده‌ايم. حسين‌»ع« دست ذلت بر يزيديان نداد ما هم دست نبايد بدهيم. حسين‌»ع«  با صدام زمانش سازش نكرد ما هم نبايد سازش كنيم، ما هم بايد براي ادامه راه خونين امام حسين‌»ع« بايد از خون عزيزان خود سرمايه‌گذاري كنيم و زير لواي حسين‌»ع« كه به دستور روح‌الله برافراشته شده است به مبارزه با فتنه‌گران ادامه دهيم تا انشاءالله با اين پاسداري به احد الحسين دست يابيم و در هر صورت پيروزي از آن ماست.

«به اميد پيروزي لشگر توحيـد عليـه كفر جـهاني»

«خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار»

والسلام

مورخه ۲۱/۶/۶۵  برادر شما علي كوهپيما