شهيد ابوالفضل اويسي (فرزند حسن)

در بهار سال ۱۳۴۳ فرزندي چشم به جهان گشود كه او را ابوالفضل نام نهادند. او دوران طفوليت و تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در روستاي فردو گذراند و براي ادامه تحصيل با مشقت هاي فراوان راهي شهر قم شد و با پشت كار و تلاش بسيار درس مي خواند تا بتواند براي جامعه اش فردي مفيد باشد. با انقلاب و تظاهرات عليه طاغوت همراه شد و پس از پيروزي انقلاب در رابطه با حفظ نظام، فعاليت هاي فراواني را انجام داد و پس از شروع جنگ تحميلي بر عليه نظام اسلامي، درس را رها كرد و به جبهه روي آورد. در جبهه به كار مربيگري درس هاي مربوط به سلاح هاي شيميايي ميكروبي و نحوه مقابله با اين سلاح ها پرداخت و پس از بارها حضور در عمليات هاي مختلف، در آخرين عمليات رزمندگان اسلام، يعني در عمليات والفجر ۱۰، در تاريخ ۳۰/۱۲/۶۶ به همراه برادر كوچكش شهيد مجتبي اويسي، به هنگام بمباران شيميايي دشمن بعثي، با پشتيباني غرب جنايتكار، همراه با جمع زيادي از مردم مظلوم حلبچه به شهادت رسيدند.

او در وصيت نامه اش چنين مي نويسد:

بسم الله الرحمن الرحیم

وهوخیر ناصرومعین

******

خلاصه ای ازوصیت نامه برادر شهید ابوالفضل اویسی

بنام خدایی که برتمام جهان هستی تسلط داردواوست که ازقلب کهکشان های با عظمت آگاه است وهمچنین اوست که بینا به حال آن موجود ذره بینی . است که دردل سنگهای سخت زیست دارد،قسم به شوکت و بزرگیش و سوگند به کرامت وسخاوتش که مهربانتر از مادر است به حال بندگاش و با همان شدت و قوت جبار وقهار است در مقابل ظالمان وستم پیشگان.

آری آنجا که پیکری بر خون می نشیند و موج بر انگیخته بر گردابش سفینه حقیقت و عدالت را بسوی ساحل نجات به پیش می برد گویا آن سفینه نشسته بر گرداب از اعماق کهکشانها و از بلندای افق هستی هدایت می شود ویا از مکان و مقصدی نزدیک و آن هم از رگ و پوست نزدیک تر رهبری می گردد ، واما آنجا یعنی میدان ها ی نبرد جبهه حق در مقابل دشمنان خدا و آنجا که انسان خدایی از قفس تن نجات پیدا می کند و از گیرو دار مادیات و بنده های فریبنده دنیای فانی نجات پیدا میکند و به سوی ساحل ملکوت پرودگار هجرت می کند که آن جاست ساحل پیروزی و نجات انسان و آن جاست غایت اهداف مقدس که یک انسان خدا دوست و یکتا پرست به دنبال آن بوده و در راه رسیدن به آن قله منزلت و عظمت تلاش می کرده ، اسوه و الگوی بارز این تلاش همه جانبه پیامبران بزرگ خدا بودند که از همان آغاز رسالت شان علم مبارزه با همه ی نا برابری ها و ستم های جاهلی را برافراشتند .

انبیایی همچون موسی کلیم ، عیسی مسیح ، ابراهیم خلیل ، و پیامبر خاتم که هرکدام به نوبه خود با جباران زمان خویش ستیز نمودند و انسان های در بند را  از زیر یوغ استبداد نجات دادند ،و آن زمان که ابراهیم رسالت ش با تبر کفر بر اندازش آغازیدن گرفت و قهر و کینه اش را متوجه خدایان دست ساخته انسان ها ی جهل زده گردانید و تا آنجا استقامت ورزیدکه آتش بر افروخته از جهالت نمرودیان را پیش چشم خود دید و هرگز تسلیم ظالم نشد و پیامبر اسلام که  ابتدا رسالتش را از قوم و نزدیکان خود شروع می شود و همه تعلقات خویشی و قرابت را فدای هدف مقدس خود می سازد ونهیب می زند که “قولوا لا اله الا الله تفلحوا ” و بعد از آن به سراغ مجسمه های شرک و تباهی می رود اما با همان تبری که ابراهیم بر دوش داشت و با همان صلابت و هیبت تبر خشم و نفرین خویش را بر پیکر جلسومه های ظلم و فلاکت فرود می آورد و قدرت خارق العاده او در راه هدف مقدسش تا آن جاست که می فرماید: اگر مشرق عالم را در دست راستم و مغرب آن را در دست چپم قرار دهید ذره ای در راه حقم تاثیر نخواهد داشت که درود خدا وخلق بر وجود نازنین و گران مایه اش باد .

و جان کلام این که مبارزه امروز ما نیز استمرارهمان نبرد همیشه گی حقیقت با ظلمت وحق با باطل است که از ابتدای خلقت وجو د داشته و تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت اما سعادتمند کسی که در گیرو دار مبارزات در شمار حق طلبان و ظلم ستیزان به حساب آید .

مادرم، اگر شماجامه احرام بپوشی ،من لباس رزم می پوشم .

اگر کعبه را طواف کنی من خدای کعبه را طواف خواهم کرد .

اگر سعی صفا ومروه کنی ،من سعی کربلا ونجف خواهم کرد .

واگر در صحرای منا قربانی کنی ،من خود به قربانگاه عشق خواهم رفت .

خداوندا ما را به راه حقیقت وفضیلت هدایت فرما .

خداوندا ما را آنی به خود وا مگذار و تا آخرین نفس ما را رفیق راه باش .

خداوندا ما را جزء جنود اسلام به حساب آور و با آنان محشور فرما .

خداوندا ،امام عزیز ما را به سلامت بدار و حکومتش را به حکومت ولی امرت مهدی منتظر متصل بفرما .آمین رب العالمین.                                                                           

                                                                                                                                    ((والسلام علی من اتبع الهدی))