نام شهید: ابوالفضل
نام خانوادگی: اویسی فردویی
شماره ملی :۰۳۸۲۸۶۱۱۹۱
تاریخ تولد:۱۳۴۹/۰۱/۰۱
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۴
محل شهادت: فاو
درجه / عضویت: بسیجی
محل خدمت: سپاه

ابوالفضل اويسي (حسن خليل)

در بهار سال ۱۳۴۹ نوزادي در خانه اي كوچك از قشر كم درآمد روستاي فردو چشم به جهان گشود. مادرش به عشق سقاي كربلا، او را ابوالفضل ناميد. او در دامان اين مادر مهربان و صبور پرورش يافت و پدرش كه به شوخ طبعي و سادگي معروف است، او را به بهترين نحو تربيت نمود. دوران تحصيل ابتدايي و راهنمايي را در روستاي فردو پشت سر گذاشت و با ديدن پيكر شهدا كه آن روزها بر روي دست اهالي روستا تشييع مي شدند، تاب نياورد و به همراه پسرخاله اش، شهيد عباس اويسي، به پايگاه مقاومت سردار شهيد جعفر حيدريان مراجعه نمود و چون سنش كم بود، مانند شهيد عباس اويسي شناسنامه اش را دست كاري كرد و به جبهه اعزام شد. پس چند بار حضور در جبهه، در عمليات والفجر ۸  در منطقه فاو عراق، در تاريخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۴ به درجه رفيع شهادت نايل آمد و با همنامش علمدار كربلا و ساقي لب تشنگان صحراي تفتيده نينوا محشور شد. بخشي از وصيت نامه اين شهيد چنين است:

وصيت‌نامه شهيد ابوالفضل اويسي فرزند حسن خلیل

بسم الله الرحمن الرحيم

«مبارك باد بر بقيه الله اعظم ارواحنا الفداه،‌ وجود چنين رزمندگاني ارزشمند و مجاهدان في سبيل الله كه آبروي اسلام را حفظ و ملت ايران را روسفيد و مجاهدان راه خدا را سرافراز كردند» (امام خميني)

«والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين»

«آنانكه به جان و مال در راه ما جهاد و كوشش كردند محققاً آنها را به راه خويش هدايت مي‌كنيم و خدا با نيكوكاران است»

بنام پاسدار حرمت خون شهيدان و با سلام و درود بر پيشگاه منجي عالم بشريت مهدي موعود‌»عج« و نائب برحقش امام خميني رهبر و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و با درود و سلام بر شهداء و اسراء‌ و مفقودين، مجروحين و معلولين و خلاصه بر چشم و چراغان جمهوري اسلامي، اينجانب ابوالفضل اويسي بدينوسله وصيت‌نامه خود را شروع مي‌كنم:

من با شناختي كه از اسلام –اين دين مبين- داشتم و براي رضاي خداوند به جبهه آمدم و مي‌خواهم خون ناقابلم را تقديم به پيشگاه الله نمايم. خدا را شكر كه در اين برهه از زمان زاده شدم كه در زير پرچم پرافتخار اسلام زندگي كنم و اسلام واقعي را بشناسم. خداوند فرموده است آنانكه ايمان آورده‌اند و هجرت نمودند و در راه خدا با اموال و جانهاي خويش جهاد كردند مقامشان نزد خداوند بلند است و آنان رستگارند و هيچ چيز نزد پروردگارشان از قطره خوني كه در راه او ريخته شود عزيزتر نيست. اما شما پدر و مادر خوب و مهربانم كه در اين دنياي فاني از همه كس و از همه چيز برايم عزيزتر بوديد بدانيد و همانطور كه مي‌دانيد پيكار من در اين جهاد مقدس بخاطر خداست و ما برخواسته‌ايم كه نور حق را جلوه‌گر سازيم. اكنون جبهه جنگ همانند محراب است و سنگرنشينان آن كساني نيستند جز خودباختگان در راه خدا كه درخت تناور حق را با خون خود آبياري مي‌كنند و در پي برافراشتن پرچم توحيد در سرزمين خون و شهادتند،‌سرزميني كه حسين‌»ع« در آن براي خدا و بخاطر آرمان توحيدي جنگيد و خون خود را نثار كرد، حتي او از نثار طفل شش‌ماهه خود در اين راه دريغ نكرد و در حاليكه خون از گلوي كودك شيرخوار مي‌چكيد دست خود را از خون دلبند خويش پركرده بآسمان بسوي خدا پاشيد بدين معني كه بارالهي خود شاهد باش كه من از هيچ مجاهدتي در راه برقراري فرمان تو مضايقه نكردم و اين خون، خوني كه به سويت مي‌فرستم گواه و شاهد من است. بلي پدر و مادر عزيز،‌بدينگونه بايد بود و در راه خدا اينچنين بايد جهاد كرد، حسين‌وار از بذل جان و مال و فرزند دريغ نكرد. اين فرمان خداست كه بايد با اهريمن و با هرگونه ظلم و ستم جنگيد تا به آزادگي و حريت دست يافت. دل قوي داريد و صبر اختيار كنيد و مرا بدست خدا بسپاريد كه اجرتان با خداست.

«ان الله مع الصابرين»

«خد ا با صبر كنندگان است و آنها را دوست مي‌دارد»

از دعا خير فراموشم نفرمائيد و در ضمن از اهالي قريه فردو مي‌خواهم كه اگر كسي از دست من ناراحت شده است به بزرگواري خودشان مرا ببخشند و ما را در دعاهايشان به فيض برسانند و از برادر و خواهرم مي‌خواهم كه اگر خوبي يا بدي از من ديده‌اند مرا ببخشيند و از پدر و مادر و برادرم و ديگر اعضاي خانواده‌ام مي‌خواهم كه مرا دعا كنند.

«از خداوند سلامتي رهبر و ظهور حضرت مهدي را بخواهيد و امام را ياري كنيد» من الله توفيق

منبع: کتاب لاله های فردوس
نویسنده: غلامرضا شب خیز