بسمه تعالی
وصیت نامه شهید مصطفی بیگی در سال ۱۳۶۳ خواهشمند است با توجه مطالعه شود
بسم الله الرحمن الرحیم
انّ الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله صفا کانهم بنیان مرصوص اشهد ان لا اله ال الله محمد رسول الله علی ولی الله
خدایا کمک کن تا چند کلمه بروی این صفحه حرف دلم را بنگارم چرا که مسلمان بودن بدون وصیت نامه اگر بمیرد مثل اینکه در زمان جاهلیت مرده.
خدایا از قلبم آگاهی که برای چه هدفی به این راه آمده ام پس کمک کن. من گنه کارم و قلبم بعلت اعمالم آرامش لازم را ندارد پس تو خود سکون آرامش را بر قلبم حکمفرما کن تا در مصاف با دشمن خودت آنانکه سد راه پیشرفت شریعت رسولت شده اند بتازم و کمکی باشم تا قدرت اسلام را که امروز در ایران اسلام را که امروز در ایران اسلامی متمرکز شده فزونی بخشم. خدایا من با اعمالم موجب خشم و غضب تو را فراهم کردم. تو به عذاب من احتیاجی نداری ولی من به رحمت و نظر تو در هر دو دنیا نیازمندم . خدایا همواره مرا به یاد خود بدار. آنچه غیر خودت در قلبم است فراموش نما. خدایا چنان کن که در هر هنگام تو را ببینم. خدیا شیطان ترس را از من دور کن. خدایا در این عملیات که نیروهای اسلام آماده به نبرد همه جانبه با کفر هستند ما را یاری کن. دشمنان ما همه قدرتهای مادر دنیا را در اختیار دارد . خدیا ما هم تو را داریم . یارب مپسند که ایران در مقابل دنیای کفر سر افکنده باشد. خدایا زبان من الکن و قلبم قاصر است از آنچه از تو می خواهم به رشته ی تحریر درآورم فقط خدیا اگر عمر من سر رسیده شیرینی ایمان و حلاوت یاد خودت و همه چیز بخاطر خودت خواستن را بمن بچشان و بنمایان.
الهم انی اسئلک ایمانا تباشریه قلبی و یقینا حتی اعلم انه لن یصیبنی الا ما کتبت لی و رضی من العیش بما قسمت لی یا ارحم الراحمین.
باری والدین گرامی سلام علیکم یکی دو ماه است که همدیگر را ندیدیم. خیلی مشتاق دیدار شما هستم و بیشتر مشتاق رحمت خدای رحمانم شما صبر کنید چرا که هر که در این دهر مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند.
اگر من سعادت شهادت داشتم و جسم من قابل بود تا با خونم رنگین شود یا روحم در جوار الهی بیارامد اگر خواستید گریه کنید در جمع کردم گریه نکنید. چون اگر دوست انقلاب باشند ناراحت میشوند و اگر دشمن باشند شاد.
از خدای بزرگ برایم طلب آمرزش کنید تا بلکه به دعای شما مرا ببخشد خودتان نیز مرا ببخشید من فرزند خوبی برای شما نبودم از بدی های من چشم پوشی کنید. مادر داغدارم کمی با چشم دل ببین تا ناراحتی و غمت ساکن شود. بهر حال مرگ شتری ست که روزی در خانه هر کس را می کوبد پس چه بهتر که در راه اسلام باشد و این لطف شامل هرکس نمی شود. شما انشاءالله در روز واپسین در مقابل پیامبر اسلام و فاطمه زهرا روسفید هستید پس صبر کنید و از خدا کمک بگیرید.
خدمت برادران بزرگوار داداش محمد و مرتضی و رضا و مهدی و هادی و خواهرانم سلام می رسانم و از شما می خواهم که بدیهای مرا به خوبی خودتان ببخشید. جبهه را داشته باشید و پشت به آن نکنید از خدا توفیق حضور در آنجا را بخواهید از کلیه اقوام و فامیل و دوستان و آشنایان و بجه های اهل محل حلالیت می طلبم و از رفقا می خواهم که در اداء دین خویش نسبت به خون شهداء خود را مسئول ببینند اعمال و رفتار خود را منطبق کنند با نظام جمهوری اسلامی چرا که ظهور آقا امام زمان به اعمال ما بستگی دارد و خدا نکند که قلب آقا از ما رنجیده شود و سایه لطفش از این مملکت و ملت کوتاه شود.
از داماد ها و خواهران گرامی حلالیت می طلبم و می خواهم که مرا ببخشند. در وظیفه مادری فرزندان را شجاع و سرباز امام زمان تربیت کنید. آینده اسلام به جوانان غیور و شجاع احتیاج دارد خواهرانم شما همیشه خوب و مهربان بودید. من نمی توانم از مهر و محبت شما قدر دانی کنم. فقط از شما می خواهم که صبر کنید.
مادرم کمی با شما سخن بگویم از خدا می خواهم که بشما صبر بدهد. من شما را درک نمی کنم و نمی دانم مادر یعنی چه ولی شما به اهل بیت عصمت و طهارت اقتدا کن و از آنان بیاموز هر وقت خیلی به قلبت فشار آمد به یاد مصائب اهل بیت گریه کن بر مظلومیت امام علی و زهرا و حسین و حسن علیهم السلام بیاد زینب کبری بیفت و بدان که ما همه شیعه آنها هستیم و امروز که روز امتحان است باید عملا این را ثابت کنیم من از راه دور دست پای شما را می بوسم و اینکه در مدت عمرم نتوانستم جزء کوچکی از زحمات شما را جبران کنم خودم را در پیشگاه خداوند بزرگ مجرم می بینم از ننه خانم هم حلالیت می خواهم. مادرم شما هم همینطور مرا ببخش ابوی گرامی من از خدای خود ممنون و متشکرم بواسطه وجود شما، شما خود را در قبال ما مسئول میدیدی و نسبت باعمال ما بی تفتوت نبودی ولی من قدر نداشتم البته خدا آگاه است که جهل من سبب وعلتش بود.
خدایا از تو ممنونم که زندگی من را در زمانی قرار دادی که انقلاب اسلامی بوقوع پیوست و هدایت کردی تا هر چند ناچیز کمکی باشم در استمرار و پایداری آن خدایا تو که در زندگی مرا یار بودی و من به تو بی حد محتاج بودم پس در آن دنیا نیز مرا تنها نگذار چرا که در آنجا بیشتر محتاجم. خدایا در این عملیات ما را یاری کن چرا که اگر ایران شکست ظاهری هم بخورد اسلام و تمام آنانیکه چشمشان به ایران است نا امید میشوند و دشمن ما که دشمن بشریت است جریتر و بیشتر از پیش بر ما می تازد
خدایا ما را به اعمالمان نگیر و امداد های غیبی ات را به مدد ما بفرست. در آخر از همگی شما میخواهم که اگر پرحرفی کردم ببخشید این سیائیهای من هرچند ارزش خواندن هم شاید نداشته باشد ولی علت نوشتنش را در اول ذکر کردم.
از مادیات که چیزی ندارم که بحساب آید اگر بعد از مراسم چیزی ماند دو هزار تومن از طرف من رد مظالم بدهید به مستمند واقعی
مدت دوسال روزه واجب دارم چنانچه حالی داشتید برایم نماز قضا هم بخوانید.
اگر از مال دنیا چیزی ماند آن را به مادر بدهید اگر جسدی از من به شما رسید در گلزار شهدا علی بن جعفر به امانت بگذارید چرا که در جمیع یاران بودن صفائی دگر دارد. گلزار فرمانده لشگر و تیپ و گردان و گروهان و خلاصه آنچه که یک لشگر لازم دارد میباشد ما هم که خود را منتسب به لشگر علی بن ابی طالب کردیم باید به همانها ملحق شویم و با هم به مولا علی انشاءالله
خدایا تو شیرینی پیروزی رزمندگان اسلام در کام پدرومادران شهداء و اسرا و مفقودین و مجرمین و معلولین انقلاب و جنگ و اسلام بنحوی شیرین کن تا کمبود ظاهری عزیزانشان از خاطرشان محو شود و راضیشان کن بقضایت
جمعه مورخ ۱۷/۱۲/۶۳ مصطفی بیگی
انشاء الله خبری هم از داداش حسین به شما میدهم. خدانگهدار امام زمان و امام خمینی و شما رزمندگان اسلام
۷۰۰ تومن به ابوالفضل جعفری بدهکارم که اینجا ازش گرفتم. ۶۰۰ تومن از یکی از دوستان می خواهم که خودش می دهد
ضمنا شهادتنامه ای تهیه کردم که در جبهه است آنرا با من بگذارید. خدایا لیاقت بده تا رنگین به خون به خدمت بیائیم چرا که ما خود را پیرو ائمه می دانیم امام زمان آقا تو هم از خدا بخواه تا خدا خودش مرا بپذیر.