سردار شهید غلامعلی ابراهیمی

جانشین واحد تعاون لشکر ۱۷ علی بن ابیطالبعلیه
سال ۱۳۳۶ در روستای بیدهند قم به دنیا آمد. فضای خانه این خانواده مستضعف و کشاورز به شمیم وجود این هدیه آسمانی معطر شد. او در کودکی با علاقه فراوان به یادگیری قرآن پرداخت و توانست بسیاری از آیات را حفظ کند. به نماز اهمیت زیادی می داد. در سن ۸ سالگی همراه خانواده به قم آمد و درسش را تا کلاس سوم راهنمایی ادامه داد. به علت ضعف مالی، درسش را رها و برای ۱۰ سال به کار خیاطی مشغول شد. در ۱۵ سالگی رساله امام را به منزل آورد. از همان زمان به حساب سال و پرداخت خمس و وجوه شرعی توجه زیادی داشت. در مبارزات علیه رژیم پهلوی نقش بسیار مهمی ایفا کرد. او یک تیم سه نفره در محل «جوی شور » قم تشکیل داد. کار این گروه تهیه پیام های امام و پخش عکس و اعلامیه در میان مردم بود. در اوج مبارزات شیوه مبارزه این گروه حالت مسلحانه به خود گرفت. آنان مواد انفجاری را تهیه و برای مبارزه با رژیم ستم شاهی در بین نیروهای انقلابی پخش می کردند. نقش غلامعلی آن قدر جسورانه و مؤثر بود که هرگز از یادها فراموش نمی شود. سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم درآمد. درسال ۱۳۶۰ به جبهه رفت و در اولین عملیات که به نام «فرمانده کل قوا » بود، شرکت کرد. حضور او در جبهه های مختلف ادامه داشت. در زمان عملیات نقش بسیار مهم جمع آوری پیکر مطهر شهدا از میدان جنگ را به عهده گرفت

و به عنوان معاون واحد تعاون لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب علیه السلام فعالیت می کرد. غلامعلی مردی با استقامت بود که با وجود ناراحتی کمر، پیکر مطهر و از هم پاشیده شهیدان را روی دوشش می کشید و به پشت خط مقدم انتقال می داد. همیشه سعی می کرد مفقودی وجود نداشته باشد و پیکر شهیدی در منطقه باقی نماند. با آن روحیه والا و خستگی ناپذیرش هر چه بیشتر زحمت می کشید خوشحال تر می شد. همیشه در آوردن و انتقال پیکر مطهر شهیدان پیش قدم بود. آن قدر احساس مسئولیت می کرد که تا حصول نتیجه نهایی از پا نمی نشست. وقتی به شهر بازمی گشت عیادت از مجروحان و خانواده شهیدان جز مهم ترین برنامه های او بود. پیروی از مقام ولایت را واجب می دانست. در انجام مسئولیت کوشا بود و دیگران را به دوری از غیبت، دروغ و اسراف تشویق می کرد. او با اخلاق و رفتار پسندیده اش باعث می شد تا اختلافات بین دیگرانبه راحتی از بین برود.

به بیت المال اهمیت زیادی می داد و بدون وضو نمی خوابید. او یک معلم اخلاق و الگویی شایسته برای دیگران بود. در عملیات والفجر ۸ کمر او مورد اصابت ترکش قرار گرفت؛ با این که خون از بدنش جاری بود، لباس هایش را عوض کرده و دوباره با شوق راهی خط شد. در عملیات دارخوین)فرمانده کل قوا(، والفجر ۸، کربلای ۵ و کربلای ۸ هدف تیر و ترکش قرار گرفت؛ اما این زخم ها ذره ای از اعتقاد و استقامت او نکاست. تا این که در تاریخ ۱۳۶۷/۱/۲۶ در منطقه عملیاتی والفجر « ؛۱۰ خرمال » در خاک دشمن، از ناحیه قلب و ریه مورد اصابت ترکش قرار گرفت و از این دیار خاکی پر کشید و خاطراتی سبز از خود به جا گذاشت.