بسم الله الرحمن الرحیم

زندگینامۀ شهید حاجعلی تلخابی که پدرم شهید و از فرزندش حقیرش محمّد تلخابی.

شهید حاجعلی تلخابی در یکی از روستاهای که رافتله اراک بنام تلخاب دیده به جهان گشود ایشان تقریبا به سن ۱۲سالگی بودند که با ۳ برادر از خود کوچکتر بودند. پدرشان دار فانی را وداع گفته بود شهید حاجعلی تلخابی از همان سنین کوچکی خود با چراندن گوسفند و اجرت گرفتن از صاحبان گوسفند می توانست تا اندازه ای امرا و معاش زندگی این ۳ برادر حقیر کوچکتر از خود را تأمین نماید ایشان از همان کوچکی علاقۀ بسیاری به مکتب اهل بیت علیه السلام داشت ایشان در همان زمان در زمان رژیم طاغوتی که حکومت طاغوتی بر تمام کشور حکم فرما بود اشان درآن زمان نیز مقلد امام بودند و در آن سالها که امام در تبعید بود ایشان هر سال سهم خمسین را می پرداختند و به نمایندۀ امام تحویل می دادند اشان همیشه در زندگی پی کار و روز و دستمزد حلال می گرفتند حتی حاضر نبودند به اندازۀ یک ریال پول حرام به خانه بیارند حتی به عنوان نمونه در یکی از سالهای قبل از انقلاب ما تا اندازه ای هم که کم بود گندم داشتیم ایشان سر خرمن که شد آمدند مقداری گندم که در کندو مانده بود با کاسه کاسه در می آوردند خمس آن را جدا می کردند مادرم برایشان پیش نهاد می کردند که آخر امسال ما گندم کم داریم اگر از این گندم که خمسش را نداده ایم بدهیم بچه ها بخورند وقتیکه بزرگ شدند منحرف می شوند به حرف پدرو مادر که آنها را امر به نماز و روزه می کنند گوش نمی دهند و سرپیچی می کنند با این حرفهای منطقی  که می زدند مرا ساکت می کردند. شهید علی تلخابی از آنجائیکه پروانه وار در عشق اهلبیت علیه السلام و عصمت و طهارت می سوخت در سالهای ۵۷-۵۶ تصمیم گرفتند که با خانواده و بچه ها به شهر قم عزیمت کنند و در شهر قم سکونت اختیار کنند عزیمت شهید علی تلخابی به شهر قم مصادف بود با اوایل انقلاب سال ۱۳۵۷ و در موج گیری انقلاب شهید علی تلخابی نیز همگام باد امّت شهید پرور در هر روز راهپیمایی که از طرف امام  و سایر علماء اعلام می شد شرکت می کرد و نفرت و انزجار خود را از رژیم سلطنتی اعلام می کردند بعد از پیروزی انقلاب همیشه در صحنه انقلاب حضور داشتند در مجالسهای مذهبی از قبیل نماز جمعه  و دعای کمیل و سایر مجالسهای مذهبی شرکت می کرد. هنوز یک سال اندر از انقلاب اسلامی نگذشته بود که از آنجائیکه آمریکای جنایتکار نمی توانست پیدا شدن اسلام را در ایران مشاهده نماید. صدام جنایتکار را تحریک نمود و با وعدۀ و وعید او را وادار نمود تا بر نظام نو پای اسلامی که در ایران داشت پیاده می شد به این نظام حمله کند و از پای در آورد.  و از آنجائیکه کشتی طوفان انقلاب یک ناخدای ماهر و زبر دست داشت توانست ملت را متحد کند و با افلاک زمانی توانست بسیجیان عاشق و دلسوخته انقلاب را به جبهه روانه سازد از آنجائیکه خانوادۀ شهید علی تلخابی نیز عاشق و دلسوز انقلابند و در همان اوایل جنگ صدای هل من ناصرامام است حسین زمان و لبیک گفته و دو تا از فرزندانش در جبهه های حق حضور و درعملیاتهای مختلف شرکت داشتند از جمله فتح المبین بیت المقدس و آزاد در خرمشهر که در یکی از عملیاتی بنام عملیات و الفجر مقدماتی که در اواخر سال ۱۳۶۱ انجام گرفت یکی از فرزندان با اخلاص علاقه به انقلاب که از عشق به امام می سوخت در والفجر مقدماتی شهادت را با آغوش باز پذیرا شد و در راه اسلام و انقلاب اسلامی به شهادت رسید فرزند دیگرش به نام ابوالقاسم که ایشان نیز همانند برادرش احمد همیشه در جبهه های حق علیه باطل حضور داشت. ایشان نیز پس از فداکاری و جان فشانی زیاد عاقبت همانند پروانه ای عاشق شمع در سال ۱۳۶۵ درعملیات بدر به درجۀ رفیع شهادت نائل گشتند شهید علی تلخابی که ۲ فرزند برومندش در راه اسلام شهید شدند. وقتیکه خبر شهادت فرزندانش را به او می رسانند او می گفت در راه اسلام باید همه فدا شویم  زیرا حضرت ابا عبد الله علیه السلام در ظهر عاشورا ۷۲ تن قربانی در اسلام داد و ما که خاک پای آن حضرت نمی شویم شهید علی تلخابی که یکی از افراد دلسوز و عاشق انقلاب بود خود نیز همگام با فرزندانش همیشه در جبهه های حق علیه باطل حضور داشتند که ایشان نیز در اواخر سال ۱۳۶۵ در ادامه عملیات و الفجر ۸ که به آزاد سازی شهرفاو و عراق منجر شد. وقتیکه که شب در منزل خوابیده بود در خواب می بیند که راه کربلا باز شده است و همه ملت گروه گروه عازم کربلا هستند ولی ایشان در بین این گروهها نیستند چند روز بعد که جمعه در نماز جمعه شرکت کرده بود. وقتیکه اطلاعیه از مکرر از نماز جمعه پخش می شد که جبهه ها نیاز مبرم به برای ادامۀ عملیات به نیرو داشتند ایشان همان روز ثبت نام می کند و خود با گردان شهداء عازم جبهه شدند که بعد از چندی مبارزه و درگیری با مزدوران بعثی به شرف شهادت نائل گشتند و روح پاکش به ملکوت اعلاء پیوست. روحش شاد و راهش که همانا راه حسینی و یاوران حسین است پر رهرو باد. آری این چنین دفتر زندگی پدر عزیز و ارجمندمان شهیدعلی تلخابی بسته شد.

*خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار. یاران با وفای امام را نگه دار. رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما. زیارت کربلا نصیب این ملت شهید پرور بگردان. آمین یا ربّ العالمین.

و السلام علی عباد الله الصالحین. نویسنده فرزند حقیر شهید محمّد تلخابی.

بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد حاجعلي تلخابي که پدرم شهيد و از فرزندش حقيرش محمّد تلخابي.
شهيد حاجعلي تلخابي در يکي از روستاهاي که رافتله اراک بنام تلخاب ديده به جهان گشود ايشان تقريبا به سن ۱۲سالگي بودند که با ۳ برادر از خود کوچکتر بودند. پدرشان دار فاني را وداع گفته بود شهيد حاجعلي تلخابي از همان سنين کوچکي خود با چراندن گوسفند و اجرت گرفتن از صاحبان گوسفند مي توانست تا اندازه اي امرا و معاش زندگي اين ۳ برادر حقير کوچکتر از خود را تأمين نمايد ايشان از همان کوچکي علاق? بسياري به مکتب اهل بيت عليه السلام داشت ايشان در همان زمان در زمان رژيم طاغوتي که حکومت طاغوتي بر تمام کشور حکم فرما بود اشان درآن زمان نيز مقلد امام بودند و در آن سالها که امام در تبعيد بود ايشان هر سال سهم خمسين را مي پرداختند و به نمايند? امام تحويل مي دادند اشان هميشه در زندگي پي کار و روز و دستمزد حلال مي گرفتند حتي حاضر نبودند به انداز? يک ريال پول حرام به خانه بيارند حتي به عنوان نمونه در يکي از سالهاي قبل از انقلاب ما تا اندازه اي هم که کم بود گندم داشتيم ايشان سر خرمن که شد آمدند مقداري گندم که در کندو مانده بود با کاسه کاسه در مي آوردند خمس آن را جدا مي کردند مادرم برايشان پيش نهاد مي کردند که آخر امسال ما گندم کم داريم اگر از اين گندم که خمسش را نداده ايم بدهيم بچه ها بخورند وقتيکه بزرگ شدند منحرف مي شوند به حرف پدرو مادر که آنها را امر به نماز و روزه مي کنند گوش نمي دهند و سرپيچي مي کنند با اين حرفهاي منطقي که مي زدند مرا ساکت مي کردند. شهيد علي تلخابي از آنجائيکه پروانه وار در عشق اهلبيت عليه السلام و عصمت و طهارت مي سوخت در سالهاي ۵۷-۵۶ تصميم گرفتند که با خانواده و بچه ها به شهر قم عزيمت کنند و در شهر قم سکونت اختيار کنند عزيمت شهيد علي تلخابي به شهر قم مصادف بود با اوايل انقلاب سال ۱۳۵۷ و در موج گيري انقلاب شهيد علي تلخابي نيز همگام باد امّت شهيد پرور در هر روز راهپيمايي که از طرف امام و ساير علماء اعلام مي شد شرکت مي کرد و نفرت و انزجار خود را از رژيم سلطنتي اعلام مي کردند بعد از پيروزي انقلاب هميشه در صحنه انقلاب حضور داشتند در مجالسهاي مذهبي از قبيل نماز جمعه و دعاي کميل و ساير مجالسهاي مذهبي شرکت مي کرد. هنوز يک سال اندر از انقلاب اسلامي نگذشته بود که از آنجائيکه آمريکاي جنايتکار نمي توانست پيدا شدن اسلام را در ايران مشاهده نمايد. صدام جنايتکار را تحريک نمود و با وعد? و وعيد او را وادار نمود تا بر نظام نو پاي اسلامي که در ايران داشت پياده مي شد به اين نظام حمله کند و از پاي در آورد. و از آنجائيکه کشتي طوفان انقلاب يک ناخداي ماهر و زبر دست داشت توانست ملت را متحد کند و با افلاک زماني توانست بسيجيان عاشق و دلسوخته انقلاب را به جبهه روانه سازد از آنجائيکه خانواد? شهيد علي تلخابي نيز عاشق و دلسوز انقلابند و در همان اوايل جنگ صداي هل من ناصرامام است حسين زمان و لبيک گفته و دو تا از فرزندانش در جبهه هاي حق حضور و درعملياتهاي مختلف شرکت داشتند از جمله فتح المبين بيت المقدس و آزاد در خرمشهر که در يکي از عملياتي بنام عمليات و الفجر مقدماتي که در اواخر سال ۱۳۶۱ انجام گرفت يکي از فرزندان با اخلاص علاقه به انقلاب که از عشق به امام مي سوخت در والفجر مقدماتي شهادت را با آغوش باز پذيرا شد و در راه اسلام و انقلاب اسلامي به شهادت رسيد فرزند ديگرش به نام ابوالقاسم که ايشان نيز همانند برادرش احمد هميشه در جبهه هاي حق عليه باطل حضور داشت. ايشان نيز پس از فداکاري و جان فشاني زياد عاقبت همانند پروانه اي عاشق شمع در سال ۱۳۶۵ درعمليات بدر به درج? رفيع شهادت نائل گشتند شهيد علي تلخابي که ۲ فرزند برومندش در راه اسلام شهيد شدند. وقتيکه خبر شهادت فرزندانش را به او مي رسانند او مي گفت در راه اسلام بايد همه فدا شويم زيرا حضرت ابا عبد الله عليه السلام در ظهر عاشورا ۷۲ تن قرباني در اسلام داد و ما که خاک پاي آن حضرت نمي شويم شهيد علي تلخابي که يکي از افراد دلسوز و عاشق انقلاب بود خود نيز همگام با فرزندانش هميشه در جبهه هاي حق عليه باطل حضور داشتند که ايشان نيز در اواخر سال ۱۳۶۵ در ادامه عمليات و الفجر ۸ که به آزاد سازي شهرفاو و عراق منجر شد. وقتيکه که شب در منزل خوابيده بود در خواب مي بيند که راه کربلا باز شده است و همه ملت گروه گروه عازم کربلا هستند ولي ايشان در بين اين گروهها نيستند چند روز بعد که جمعه در نماز جمعه شرکت کرده بود. وقتيکه اطلاعيه از مکرر از نماز جمعه پخش مي شد که جبهه ها نياز مبرم به براي ادام? عمليات به نيرو داشتند ايشان همان روز ثبت نام مي کند و خود با گردان شهداء عازم جبهه شدند که بعد از چندي مبارزه و درگيري با مزدوران بعثي به شرف شهادت نائل گشتند و روح پاکش به ملکوت اعلاء پيوست. روحش شاد و راهش که همانا راه حسيني و ياوران حسين است پر رهرو باد. آري اين چنين دفتر زندگي پدر عزيز و ارجمندمان شهيدعلي تلخابي بسته شد.
*خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار. ياران با وفاي امام را نگه دار. رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما. زيارت کربلا نصيب اين ملت شهيد پرور بگردان. آمين يا ربّ العالمين.
و السلام علي عباد الله الصالحين. نويسنده فرزند حقير شهيد محمّد تلخابي.

بسم الله الرحمن الرحیم

*انّ الحیاة عقیدة الجهاد*

با درود  بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با سلام بر رزمندگان دلیر اسلام صحنه نبرد حق علیه باطل که کهک با رزم خویش چگونه زندگی کردند به مسلمین جهان آموختند و بار دیگر سلام  بر امّت شهید پرور که در پشت جبهه، جبهه های حقّ علیه باطل را یاری می کند و می خواهم بگویم که خون ما در قبال ایثارهای شما ارزشی ندارد.

اینجانب آقای علی تلخابی دارای شناسنامه ۹۹۵ صادره از تفریش و تاریخ تولد ۱۳۱۰ که در حال اعزام به جبهه های حقّ علیه باطل هستم و از تمام بچّه ها می خواهیم که مرا ببخشند و از دور به یک به یک آنها سلام می رسانم و از تمام دوستان و خویشان برای من حلالیّت بطلبید و به بزرگی بدیهای مرا ببخشید.

آری عزیزانم از شما می خواهم که برای من گریه نکنید چون وقتی که جنازۀ مرا می آورند مردم بر روی آن گل می ریزند و فریاد « یا حسین » به سر می دهند امّا حسین بن علی علیه السلام را وقتی به شهادت رساندن کسی نبود آن پیکر پاک را از زمین کربلا بردارد شما می توانید  به مظلومیّت امام حسین علیه السلام گریه کنی و در آن حال امام را دعا کن. رزمندگان را دعا کنید و برای پیروزی اسلام دعا کنید و باز از شما می خواهم که پشتیبان رهبر باشید و جنگ را از یاد نبرید اینجانب بندۀ  گنهکار خدا اگر خدای مهربان به من لیاقت شهادت عطا کرد فقط ۳۰ روز روزه بگیرید. دیگر از هیچ کس نه بدهکارم و نه از هیچ کس طلبکارم. و در آخر از شما می خواهم که جنازۀ این حقیر را در قم تشییع کنید.

و السلام علیکم.  ۲۴/۳/۶۳٫