شهيد ابوالفضل اويسي (ف: علي اكبر)
سال ۱۳۴۱ بود و فصل خزان شروع شده بود و هيجده روز از آن مي گذشت كه گلي زيبا در ميان خانواده اي مؤمن و مذهبي، اما كم درآمد، در روستاي فردو شكوفا شد و فصل خزان منزل مرحوم علي اكبر اويسي را به بهاري شاد تبديل كرد. مادر كه از تبار علاقمندان به خاندان عصمت و طهارت(ع) بود، نام علمدار كربلا را برايش انتخاب نمود. او پدر را در كودكي از دست داد و مادر رنج تأمين معاش آنان را به عهده گرفت و دوران طفوليت و تحصيلات ابتدايي را در روستاي فردو پشت سر گذاشت و همزمان با شكل گيري انقلاب اسلامي به صف انقلابيون پيوست و با پيروزي انقلاب و گذشت يكي دو سال از اين حادثه عظيم، براي خدمت به نظام اسلامي، لباس سربازي نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي را بر تن نمود و پس از خدمت مقدس سربازي، با دختري از خانواده اي مؤمن و مذهبي ازدواج كرد. حاصل اين پيوند مبارك و خجسته، دختري بود كه شديداً مورد علاقه پدر بود. ولي ابوالفضل با همه دلبستگي اش به خانواده و دختر كوچكش، نتوانست در برابر حمله ارتش بعث به ميهن اسلامي بي تفاوت باشد و در برابر كشتار زنان و كودكان بي دفاع شهرها سكوت نمايد، لذا لباس بسيجي بر تن نمود و راهي جبهه هاي جنوب گرديد و در تاريخ ۱۸/۱۲/۶۵ در حالي كه هنوز ۲۳ بهار از زندگي اش سپري نشده بود، در عمليات كربلاي ۵ و در منطقه شلمچه به لقاء الله پيوست.
او در وصيت نامه اش چنين مي نويسد: وصيتنامه شهيد ابوالفضل اويسي فرزند علياكبر
بسم الله الرحمن الرحيم
اين وصيتنامه را زماني كه كودكم ده ساله شد به او بدهيد. سلام اي دختر كوچولوي خوبم، اميد است كه شما دختر خانم رو به خدا داشته باشي و تا توانايي داري درس بخواني و به مادرت مهرباني كني و به حجاب و نماز و روزه خود ايمان داشته باشي. اميد است خدا به شما توفيق عطا فرمايد.
و السلام
۱/۱۱/۶۵ ابوالفضل اويسي